کابینت اماده و پیش ساخته نمایشگاهی روشویی اشپزخانه
 
نویسندگان
پیوندهای روزانه
لینکی ثبت نشده است
پنل کاربری
نام کاربری :
پسورد :
عضویت
نام کاربری :
پسورد :
تکرار پسورد:
ایمیل :
نام اصلی :

1‌) خود را بشناسید: امروزه پیشنهاد سقراط که در قرن پنجم قبل از میلاد در آن متنی بر خودشناسی ارائه شد به قوت خود پا برجاست.‌ اهداف، احساسات و محدودیت های خویش را بشناسید و با آرامش با آنها برخورد نمایید. خواه از طریق مطالعه، خواه از طریق اندیشیدن و تفکر. سعی نمایید بعضی از راه‌هایی که باعث شناخت شما از خودتان و اینکه چه چیزهایی شما را خوشحال می‌کند، پیدا کنید.‌ چنانچه به این توصیه عمل کنید، بهتر قادر به کنترل زندگی و مشکلات پیش روی خود خواهید بود.‌

‌ 2) به خودتان ارزش بدهید و به خود اعتماد داشته باشید: ممکن است سخت به نظر برسد اما سعی کنید رفتارتان گویای این باشد که از خودتان مواظبت می‌کنید.‌ حتی اگر همیشه احساس عدم اطمینان می‌کنید، برخورد و رفتار مثبت را به دنیای اطراف هدیه دهید. برخورد مردم با شما، متاثر از رفتار و پوشش شماست. ‌بنابراین خود ارزشی و خود اعتمادی را به نمایش بگذارید تا احترام را برای شما به ارمغان آورد.‌

3) بیش از حد توانتان کار نکنید:
همه ما با سخت کوشی، خواهان تامین امنیت و رفاه خانواده مان هستیم. اما مهم این است که تعادل را در زندگی حفظ کنیم.‌ معمولا آن چه از نظر مالی دنبال می‌کنیم با آن چه که تحقق می‌یابد یکسان نیست. اگر برای شما تامین معاش مهم‌تر از صرف وقت با عزیزان یا لذت بردن از زندگی است، بهتر است در تعیین اولویت ها بازنگری کنید. سعی کنید برقراری تعادل را از کسی که بین زندگی شغلی و خانوادگی اش این توازن را ایجاد کرده، بیاموزید یا اینکه با خانواده یا دوستانتان راجع به تاثیرات شغلی تان بر روی آن ها صحبت کنید.‌

4) از افراد منفی دوری کنید:
از ارتباط مسموم که در شما احساس ناراحتی، عصبانیت یا ناامنی ایجاد می‌کند، اجتناب کنید. ممکن است سخت به نظر آید اما ارتباط خویش را باکسانی که برای شما افسردگی به ارمغان می‌آورند به حداقل برسانید؛ کسانی که اکثرا محبت‌های دریافتی را بدون پاسخ می‌گذارند و یا کسانی که دائما از شما انتقاد می‌کنند.‌ صداقت سخنان چنین افرادی را مورد ارزیابی قرار دهید تا ببینید که میزان حقایق موجود در سخنانشان تا چه حد بر اساس ارتباط مثبت و خوشبینانه است. اگر کسانی شما را تحت فشار روانی قرار می‌دهند صریحا از آنها بخواهید شما را رها نمایند.‌

‌ 5) مثبت فکر کنید: سعی کنید از حداکثر توانایی هایتان استفاده کنید و به قدرت خویش اتکا نمایید. علایق شخصی تان را با مطالعه و گذراندن کلاس‌ها توسعه دهید.‌علایق جدید را امتحان کنید و شکست هایتان را به کار گیرید. همه ما بخشی از اوقاتمان را از دست داده ایم اما افراد موفق از شکست هایشان درس آموخته اند و مغلوب شکست شان نشده اند.‌اگر شما توانایی هایتان را به خوبی توسعه دهید و نقش مثبتی داشته باشید واقعا قادر به تغییر موقعیت های منفی به موقعیت های مثبت خواهید بود.‌

6) ورزش ورزش ورزش:
یک رژیم غذایی مناسب و قدری فعالیت بدنی روزانه اعم از اینکه پیاده روی آرام باشد یا کار بیرون، فشار و اضطراب را تخفیف می‌دهد و روحیه را شاداب نگه می‌دارد.‌ ورزش و تمرینات بدنی، افراد را از احساس برتری طلبی رهایی و توانایی های سرکوب شده ذهن را ترقی می‌دهد. همین امر منجر به جلوگیری از افسردگی می‌شود. برای اشخاص متفاوت، ورزش‌های مناسب آنها وجود دارد. تمرینات کششی و یوگا برای تخفیف فشار بسیار مناسبند. البته ورزش بیرون از منزل فواید مضاعفی دارد؛ برای مثال نور آفتاب در بهبود روحیه و تخفیف افسردگی مفید می‌باشد.

‌ 7) بخشی از اوقاتتان را تنها بگذرانید: لذت از جمع دوستان و تنهایی، دو بخش از زندگی هستند که برای تقویت روحیه بسیار مهم می‌باشند. به عنوان مثال، علاوه بر گذراندن دقایقی در حمام، گوش دادن به موسیقی یا بیرون رفتن از منزل به قصد لذت بردن از طبیعت، زمانی را هم برای لذت بردن از تنهایی خویش صرف کنید. ‌چنانچه این امر را سخت یافتید، ممکن است با توسل به اجتماع از مشارکت در موضوعات مهم دوری کنید.‌

8) به دیگران کمک کنید و اجازه دهید دیگران هم به شما کمک کنند‌:
وقتی مشکلاتتان طاقت فرسا به نظر می‌رسند، نشان دهید که کمک دیگران می‌تواند اضطراب و دلواپسی شما را برطرف کند، بنابراین مشکلاتتان را کاملا در منظر دیگران قرار دهید. کمک بلاعوض در مسائل اجتماعی یا کمک به دوستان نیز می‌تواند به سود شما تمام شود. ‌اگر در مقابل کمکی که دریافت کرده‌اید به همان میزان به دیگران مساعدت نمایید دامنه مناسبی از دوستان و اقوامی را بسط داده‌اید که شریک اوقات خوش شما و مددکاران زمان تنگی و سختی تان می‌باشند.‌

9‌) ارتباط و مراودات:
با روشی روشن و در عین حال همراه با آرامش و متانت، احساساتتان را به خانواده و دوستان بیان کنید و با دقت کامل به جواب آن ها گوش فرا دهید. هرگز خود را تحت فشاری که ناشی از عدم بیان احساساتتان است قرار ندهید. چرا که این فشار، انفجار ناگهانی در پی خواهد داشت و دیگران بدون کوشش و تلاشی شمارا خواهند ناخت.‌ عصبانیتی را که باعث پریشانی و دانستن نقاط ضعف شما می‌شود، کنترل کنید. هرگز اجازه ندهید دیگران ذهن شما را بخوانند.‌

10) موقع احتیاج، کمک بطلبید:
افرادی را پیدا کنید که هنگام بروز مشکلات بتوانید با آنها مشورت کنید. چنانچه پس از مشورت با دوستانتان و خانواده، مشکلات‌تان همچنان طاقت فرسا جلوه می‌نماید و احساس عدم آرامش می‌کنید، با مشاورینی صحبت کنید که خواهان کمک و یاری به شما هستند. اگر احساس عدم امنیت، نگرانی یا ناراحتی و پریشانی می‌کنید فورا از یک مشاور متخصص کمک بطلبید.



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۲۹ ] [ احد احدی ]

چشمانش پر بود از نگرانی و ترس ، لبانش می لرزید ، گیسوانش آشفته بود و خودش آشفته تر
- سلام کوچولو ... مامانت کجاست ؟
نگاهش که گره خورد در نگاهم، بغضش ترکید. قطره های درشت اشکش ، زلال و و بی پروا چکید روی گونه اش
- ماماااا..نم .. ما..مااا نم ...
صدایش می لرزید
- ا .. چرا گریه می کنی عزیزم ، گم شدی ؟
گریه امانش نمی داد که چیزی بگوید ، هق هق ، گریه می کرد
آنطوری که من همیشه دلم می خواست گریه کنم، آنگونه که انگار سالهاست گریه نکرده بود، با بازوی کوچکش مدام چشم هایش را از خیسی اشک پاک می کرد، در چشم هایش چیزی بود که بغضم گرفت
- ببین ، ببین منم مامانمو گم کردم ، ولی گریه نمی کنم که ، الان با هم میریم مامانامونو پیداشون می کنیم ، خب ؟
این را که گفتم ، دلم گرفت ، دلم عجیب گرفت. آدم یاد گم کرده های خودش که می افتد ، عجیب دلش می گیرد. یاد دانه دانه گم کرده های خودم افتادم. پدر بزرگ ، مادربزرگ، پدر ، مادر ، برادر ، خواهر ، عمو ، کودکی هایم ، همکلاسی های تمام سال های پشت میز نشستنم ، غرورم ، امیدم ، عشقم ، زندگی ام
- من اونقدر گم کرده داااارم ، اونقدر زیاااد ، ولی گریه نمی کنم که ، ببین چشمامو ...
دروغ می گفتم ، دلم اندازه تمام وقت هایی که دلم می خواست گریه کنم ، گریه می خواست. حسودی می کردم به دخترک
- تو هم ... تو هم .. مام .. مام .. مامانتو .. گم کردی ؟
آرام تر شد. قطره های اشکش کوچکتر شد. احساس مشترک ، نزدیک ترمان کرد. دست کوچکش را آرام گرفتم توی دستانم. گرمای دستش ، سردی دستانم را نوازش کرد. احساس مشترک ، یک حس خوب که بین من و او یک پل زده بود ، تلخی گم کرده هامان را برای لحظه ای از ذهنمان زدود
- آره گلم ، آره قشنگم ، منم هم مامانمو ، هم یک عالمه چیز و کس دیگه رو با هم گم کردم ، ولی گریه نمی کنم که ...
هق هق اش ایستاد ، سرش را تکان داد ، با دستم ، اشک های روی گونه اش را آهسته پاک کردم
پوست صورتش آنقدر لطیف و نازک بود که یک لحظه از ترس اینکه مبادا صورتش بخراشد ، دستم را کشیدم کنار ...
- گریه نکن دیگه ، خب ؟
- خب ...
زیبا بود ، چشمانش درشت و سیاه با لبانی عنابی و قلوه ای. لطیف بود ، لطیف و نو ، مثل تولد ، مثل گلبرگ های گل ارکیده. گیسوان آشفته و مشکی اش ، بلند و مجعد ...
- اسمت چیه دخترکم ؟
- سارا
- به به ، چه اسم قشنگی ، چه دختر نازی
او بغضش را شکسته بود و گریه اش را کرده بود. او، دستی را یافته بود برای نوازش گونه اش ، و پناهی را جسته بود برای آسودنش. امیدی را پیدا کرده بود برای یافتن گم کرده اش ، و من ، نه بغضم را شکسته بودم ، که اگر می شکستم ، کار هردو تامان خراب میشد و نه دستی یافته بودم و نه امیدی و نه پناهی ...
باید تحمل می کردم ، حداقل تا لحظه ای که مادر این دختر پیدا می شد و بعد باز می خزیدم در پسکوچه ای تنگ و اشک های خودم را با پک های دود ، می فرستادم به آسمان ! باید صبر می کردم
- خب ، کجا مامانتو گم کردی ؟
با ته مانده های هق هقش گفت :
- هم .. هم .. همینجا ..
نگاه کردم به دور و بر ، به آدم ها ، به شلوغی و دود و صداهای درهم و سیاهی های گذران و بی تفاوت ، همه چیز ترسناک بود از این پایین آدم ها ، انگار نه انگار ، می رفتند و می آمدند و می خندیدند و تف بر زمین می انداختند و به هم تنه می زدند. بلند شدم و ایستادم. حالا ، خودم هم شده بودم درست ، عین آدم ها ...
دخترک دستم را محکم در دستش گرفته بود و من ، محکم تر از او ، دست او را
- نمی دونی مامانت از کدوم طرف تر رفت ؟
دوباره بغض گرفتش انگار ، سرش را تکان داد که : نه
منهم نمی دانستم حالا همه چیزمان عین هم شده بود. نه من می دانستم گم کرده هایم کدام سرزمین رفته اند و نه سارا. هر دو مان انگار ، همین الان ، از کره ای دیگر آمده بودیم روی این سیاره گرد و شلوغ
- ببین سارا ، ما هردوتامون فرشته ایم ، من فرشته گنده سبیلو ، توهم فرشته کوچولوی خوشگل. برای اولین بار از لحظه ای آشناییمان ، لبخند زد. یک لبخند کوچک و زیر پوستی ، و چقدر معصومانه و صادقانه و ساده.
قدم زدیم باهم ، قدم زدن مشترک ، همیشه برایم دوست داشتنیست ، آنهم با یک نفر که حس مشترک داری با او ، که دیگر محشر است ، حتی اگر حس مشترک ، گم کردن عزیز ترین چیزها باشد ،
هدفمان یکی بود ، من ، پیدا کردن گم کرده های او و او هم پیدا کردن گم کرده های خودش ...
- آدرس خونه تونو نداری ؟
لبش را ورچید ، ابروهایش را بالا انداخت
- یه نشونه ای یه چیزی ... هیچی یادت نیست ؟
- چرا ، جای خونه مون یه گربه سیاهه که من ازش می ترسم ، با یه آقاهه که .. ام .. ام ... آدامس و شوکولات میفروشه
خنده ام گرفت ، بلند خندیدم ، و بعد خنده ام را کش دادم. آدم یک احساس خوب و شاد که بهش دست میدهد ، باید هی کشش بدهد ، هی عمیقش کند
سارا با تعجب نگاهم می کرد
- بلدی خونه مونو ؟
دستی کشیدم به سرش
- راستش نه ، ولی خونه ما هم همین چیزا رو داره ... هم گربه سیاه ، هم آقاهه آدامس و شوکولات فروش ...
لبخند زد
بیشتر خودش را بمن چسبانید ، یک لحظه احساس عجیب و گرمی توی دلم شکفت
کاش این دخترک ، سارا ، دختر من بود ...
کاش میشد من با دخترم قدم بزنیم توی شهر ، فارغ از دغدغه ها و شلوغی ها ، همه آدم بزرگ ها را مسخره کنیم و قهقهه بزنیم
کاش میشد من و ..
دستم را کشید
- جونم ؟
نگاهش به ویترین یک مغازه مانده بود
- ازون شوکولاتا خیلی دوست دارم
خندیدم
- ای شیطون ، ... ازینا ؟
- اوهوم ...
- منم از اینا دوست دارم ، الان واسه هردومون می خرم ، خب ؟
خندید
- خب ، ازون قرمزاشا ...
- چشم
...
هردو ، فارغ از حس مشترک تلخمان ، شکلات قرمز شیرینمان را می مکیدیم و می رفتیم به یک مقصد نامعلوم. سارا شیرین زبانی می کرد ، انگار یخ های بی اعتمادی و فاصله را همین شکلات ، آب کرده بود
- تازه بابام یک ماشین گنده خوشگل داره ، همش مارو میبره شمال ، دریا ، بازی می کنیم ...
گوش می دادم به صدایش ، و لذتی که می چشیدم ، وصف ناشدنی بود. سارا هم مثل یک شوکولات شیرین ، روحم را تازه کرده بود. ساده ، صادق ، پر از شادی و شور و هیجان ، تازه ، شیرین و دوست داشتنی
- خب .. خب ... که اینطور ، پس یه عالمه بازی هم بلدی ؟
- آآآآآره تازشم ، عروسک بازی ، قایم موشک ، بعدشم امم گرگم به هوا ..
ما دوست شده بودیم. به همین سادگی. سارا یادش رفته بود ، گم کرده ای دارد ، و من هم یادم رفته بود ، گم کرده هایم. چقدر شیرین است وقتی آدم کسی را پیدا می کند که با او ، دردهایش ناچیز می شود و غم هایش فراموش. نفس عمیق می کشیدم و لبخند عمیق تر می زدم و گاهی بیخودی بلند می خندیدم و سارا هم ، بلند ، و مثل من بی دلیل ، می خندید. خوش بودیم با هم ، قد هردومان انگار یکی شده بود ، او کمی بلند تر ، و من کمی کوتاهتر و سایه هامان هم ، همقد هم ، پشت سرمان ، قدم میزدند و می خندیدند
- ااا. ...مااامااانم ....... مامان .. مامان جووووووووون
دستم را رها کرد ، مثل نسیم ، مثل باد
دوید
تا آمدم بفهمم چی شد ، سارا را دیدم در آغوش مادرش !
سفت در آغوش هم ، هر دو گریان و شاد ، هر دو انگار همه دنیا در آغوششان است. مادر ، صورتش سرخ و خیس ، و سارا ، اشک آلود و خندان با نیم نگاهی به من. قدرت تکان خوردن نداشتم انگار
حس بد و و خوبی در درونم جوشیدن گرفته بود. او گم کرده اش را یافته بود و شکلات درون دهان من انگار مزه قهوه تلخ ، گرفته بود ...
نمی دانم چرا ، ولی اندازه او از پیدا کردن گم کرده اش خوشحال نبودم
- ایناهاش ، این آقاهه منو پیدا کرد ، تازه برام شکولات و آدامس خرید ، اینم مامانشو گم کرده ها ... مگه نه ؟
صورت مادر سارا ، روبروی من بود. خیس از اشک و نگرانی ،
- آقا یک دنیا ممنونم ازتون ، به خدا داشتم دیونه میشدم ، فقط یه لحظه دستمو ول کرد ، همش تقصیر خودمه ، آقا من مدیون شمام
- خانوم این چه حرفیه ، سارا خیلی باهوشه ، خودش به این طرف اومد ، قدر دخترتونو بدونین ، یه فرشته اس
سارا خندید
- تو هم فرشته ای ، یه فرشته سبیلو ، خودت گفتی ...
هر سه خندیدیم
خنده من تلخ
خنده سارا شیرین
- به هر حال ممنونم ازتون آقا ، محبتتون رو هیچوقت فراموش می کنم ، سارا ، تشکر کردی از عمو ؟
سارا آمد جلو
- می خوام بوست کنم
خم شدم
لبان عنابی غنچه اش ، آرام نشست روی گونه زبرم
دلم نمی خواست بوسه اش تمام شود
سرم همینطور خم بود که صدایش آمد
- تموم شد دیگه
و باز هر دو خندیدیم
نگاهش کردم ، توی چشمش پر بود از اعتماد و دوست داشتن
- نمی خوای من باهات بیام تا تو هم مامانتو پیدا کنی ؟
لبخند زدم
- نه عزیزم ، خودم تنهایی پیداش می کنم ، همین دور وبراست
- پیداش کنیا
- خب
....
سارا دست مادرش را گرفت
- خدافظ
- آقا بازم ممنونم ازتون ، خدانگهدار
- خواهش می کنم ، خیلی مواظب سارا باشید
- چشم
همینطور قدم به قدم دور شدند ، سارا برایم دست تکان داد ، سرش را برگردانده بود و لبخند می زد
داد زد
- خدافظ عمو سبیلوی بی سبیل
انگار در راه رفتن مادرش بهش گفته بود که این آقاهه که سبیل نداشت که ...
خندیدم
.....
پیچیدم توی کوچه. کوچه ای که بعدش پسکوچه بود. یک لحظه یادم آمد که ای داد بیداد ، آدرسشو نگرفتم که. هراسان دویدم
- سارا .. سار ... ا
کسی نبود ، دویدم. تا انتهای جایی که دیده بودمش
- سارااااااااا
نبود ، نه او ، نه مادرش ، نه سایه شان
....
رسیدم به پسکوچه. بغضم آرام و ساکت شکست. حلقه های دود سیگار ، اشک هایم را می برد به آسمان. سارا مادرش را پیدا کرده بود. و من ، گم کرده ای به تمامی گم کرده هایم افزوده بودم. گم کرده ای که برایم ، عزیزتر شده بود از تمامی شان
....
پس کوچه های بی خوابی من ، انتهایی ندارد. باید همینطور قدم بزنم در تمامیشان. خو گرفته ام به ، با خاطرات خوش بودن. گم کرده های من ، هیچ نشانه ای ندارند. حتی گربه سیاه و آقای آدامس فروش هم ، نزدیکشان نیست. من گم کرده هایم را توی همین کوچه پسکوچه های تنگ و تاریک گم کرده ام. کوچه پس کوچه هایی که همه شان به هم راه دارند و ، هیچوقت ، تمام نمی شوند. کوچه پس کوچه هایی که وقتی به بن بستش برسی ، خودت هم می شوی ، جزو گم شده ها ...

 



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۲۹ ] [ احد احدی ]

بیست نکته جهت افزایش اعتماد به نفس

یک - توکل به خدا

دو- تمرکز پیشاپیش روی موفقیت

سه- تهیه یک لیست از توانائی ها

چهار- مواظبت از جسم خود

پنج- داشتن تبسم بر لب

شش - داشتن ژست (حالت) مناسب

هفت - تنفس عمیق

هشت - خواب مناسب

نه - گذشت وبخشیدن همه

ده - تشکر از خوبی دیگران

یازده - شکر گزاری در همه حال

دازده - فکر نمودن به اعتماد به نفس

سیزده - تکرار عبارات تائیدی مثبت

چهارده - مطالعه کتب الهام بخش و مفید

پانزده - توجه به ظاهر خود

شانزده - احترام به دیگران

هفده - حرف زدن با صدای بلند و جدی

هجده - افزودن بر سرعت راه رفتن تا میزان ۲۵% و تا حد اعتدال

نونزده - جدی بودن هنگام دست دادن

بیست - تسلیت و تبریک گفتن و هدیه دادن

 



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۲۸ ] [ احد احدی ]

بررسی افزایش جرایم ناشی از دوستی‌های اینترنتی در میان جوانان

دوستی‌های اینترنتی، حرکت با چراغ خاموش

 کلیک اول: سارا 2 سال گذشته در چنین روزهایی روی تخت بیمارستانی در شهریار جان باخت. 3 مرد جوان که او را به بیمارستان آورده بودند، با شنیدن خبر مرگش یکباره ناپدید شدند. در همان نخستین لحظات، پزشکان بیمارستان دریافتند دختر جوان بر اثر مسمومیت شدید با قرص‌های روانگردان و مخدر شیشه به حالت کما رفته و دیگر هیچ گاه بیدار نشده است. او قربانی عشق اینترنتی به جوان همشهری‌اش شد. این را مجید، یکی از آن جوانانی که در ارتباط با این ماجرا دستگیر شد، می‌گوید: آن دختر را کریم به خانه ما آورد. می‌گفت با او که همشهری‌اش است، از طریق اینترنت آشنا شده و به او گفته اگر با هم به تهران فرار کنند، می‌توانند با هم ازدواج کنند و زندگی خوبی داشته باشند. او هم قبول کرده بود و آمده بودند به تهران. اما کریم زیر قولش زد.
دختر بیچاره را به باغی در اطراف شهریار منتقل کردیم. روز مرگش داخل باغ قصد آزارش را داشتیم و برای این که به خواسته‌مان برسیم، مقدار زیادی قرص روانگردان و مخدر شیشه به او دادیم و نقشه شیطانی‌مان را اجرا کردیم. وقتی به خودمان آمدیم، دیدیم یخ کرده و دیگر نفس نمی‌کشد.ترسیده بودیم. رساندیمش بیمارستان. از حرف‌های پزشکان معلوم بود زنده نمی‌ماند. ما هم از آنجا فرار کردیم.

کلیک دوم: اواخر مردادماه سال گذشته جسد دختری که سر و صورتش با جسم سختی مجروح شده بود، در اطراف یک پارک کشف شد. دختر جوان با وجود مجروح بودن جنین 7 ماهه‌ای داشت. پس از اطلاع، ماموران در محل حاضر و تحقیقات وسیعی درباره کشف هویت مقتوله کردند و نیز علت قتل را در دستور کار خود قرار دادند.

بررسی مدارک شخصی، رایانه و پرینت تلفن نیلوفر نشان داد دختر جوان از طریق چت با پسری 23 ساله در ارتباط بوده است. جوان دستگیر و در بازرسی منزل وی مدارک مقتوله پیدا می‌شود و مرد جوان لب به اعتراف گشوده و پرده از جنایت تلخی برمی‌دارد که از روی نگرانی و ترس از آبروریزی از ارتباط پنهانی با دختر بیچاره شب هنگام او را به محل خلوتی کشانده تا با قتلش برای همیشه خود را از شر این کابوس وحشتناک خلاص کند.

پزشکی قانونی علت مرگ دختر جوانی را که در پی یک رابطه اینترنتی از خانه فرار کرده و به منزل پسر مورد علاقه‌اش رفته بود، مصرف بیش از حد مشروب الکلی اعلام کرد.

کلیک سوم: سارا، نیلوفر و ده‌ها دختر و زن جوانی که در پرونده‌های مشابه از خانه فرار کرده، مورد تعرض قرار گرفته یا به قتل رسیده‌اند اولین قربانیانی عشق‌های کور اینترنتی نیستند؛ همان‌طور که آخرین این قربانیان نیز نخواهند بود. دوستی‌های پنهان اینترنتی مدت‌هاست همچنان قربانی می‌گیرد. کم نیستند کاربرانی که از طریق چت روم‌ها با سایت‌های دوست‌یابی در فضای مجاز اینترنت خطر ارتباطی از این نوع را با همه مشکلات ریز و درشتش به جان خریده و بابت این ارتباط بهای سنگینی پرداخته‌اند.چند سالی است اینترنت و فضای مجازی نه تنها مراکز اداری و تجاری، بلکه در بسیاری از خانه‌هایی که فرزندان نوجوان و جوان دارند، جایی برای خود پیدا کرده است و کاربران اینترنتی از این فناوری برای انجام کارهای مختلف استفاده می‌کنند. در این میان، دوستان اینترنتی بسیاری پیدا می‌کنند، با آنها آشنا می‌شوند، چت می‌کنند، شماره تلفن رد و بدل می‌کنند، آدرس می‌دهند و... گاهی مواقع نیز این آشنایی‌ها و دوستی‌ها به عشق‌های اینترنتی و ازدواج می‌انجامد.افرادی که وارد فضای جت می‌شوند 2 نوع هستند. دسته اول افرادی هستند که چنین رابطه‌هایی برایشان هیچ معنی‌ای ندارد و فقط برای این که اوقات بیکاریشان را پر کنند و گپی زده باشند یا قصد داشته باشند مدتی احساسات بقیه را به بازی بگیرند به جستجو در فضای مجازی می‌پردازند. دسته دوم افرادی هستند که بسیار سریع تحت تاثیر احساساتشان قرار می‌گیرند. خیلی زود به دیگران و بخصوص جنس مخالفشان وابسته می‌شوند و همیشه منتظر دریافت ایمیل از عشق مجازیشان هستند. همیشه به او فکر می‌کنند و گاه هفته‌ها بدون این که حتی یک بار دوست اینترنتی خود را دیده باشند، به او وابسته می‌شوند و شب و روزشان را با فکر عشق مجازیشان سر می‌کنند.

هیچ فرقی نمی‌کند این ارتباط فقط از سر کنجکاوی باشد یا برای پر کردن ساعات بیکاری، تفننی باشد یا جدی، به قصد دوستی باشد یا برای پیدا کردن مرد یا زن رویاها که به ازدواج ختم شود. مهم این است که بررسی‌ها و تحقیقات پلیس و اتفاقات تلخی که طی سال‌های اخیر رخ داده، بیانگر این واقعیت تلخ است که آمار آسیب‌های اجتماعی همچون تجاوز به عنف، فرار دختران از خانه، سوءاستفاده و اخاذی از قربانیان و حتی قتل که یک سر آن به دوستی‌های اینترنتی منتهی می‌شود، روزبه‌روز در حال افزایش است.استفاده از اینترنت، روشی جدید برای اغفال دختران و زنان توسط باندهای قاچاق طی سال‌های اخیر بوده است. دلالان و قاچاقچیان انسان ابتدا از طریق چت و دادن تصویر خود با استفاده از شیوه‌های خاص، طرح دوستی با این دختران را ریخته و سپس با وعده ازدواج، کار خوب و درآمد بالا، آنها را به کشور مورد نظر دعوت کرده و در آنجا به قاچاقچیان تحویل می‌دهند.

منو از خطر نترسون!

برخی کارشناسان ارتباط‌های دوستانه اینترنتی بویژه دوستی‌های دختران و پسران در فضای چت که بعضا ممکن است به ازدواج‌های اینترنتی نیز ختم شود را حرکت با چراغ خاموش و بی‌سروصدای زندگی تعبیر کرده و ترجیح می‌دهند پیش از آن که در داخل یا خارج از کشور، کسی را انتخاب کنند، او را در سکوت بشناسند؛ البته شکستن این سکوت، کار را بر جوان سخت می‌کند.

پسر یا دختری را تصور کنید که دقیقا بر مبنای خیال از پشت 2‌مانیتور، رشته‌های ارتباط با همدیگر را می‌تنند و با این که چنین تنیدنی کار لذت‌بخشی برای آن دو است؛ اما متوجه نمی‌شوند این رشته‌ها آنقدر متراکم و حقیقی نیست که تاب وزن واقعیت را داشته باشد.در واقع ذهن دختر یا پسر در لحظه چت، تصویر ذهنی را با تصویر عینی اشتباه می‌گیرد. از سوی دیگر اعتیاد به این تصویر ذهنی، حاصل از وقت‌گذرانی در دنیای مجازی، فرد را از دنیای واقعی و دغدغه‌هایش از جمله کار، تحصیل، تفریح و مسوولیت‌های دیگر بازمی‌دارد. او مجبور است تا پاسی از شب، چشم‌هایش را به مانیتور بدوزد و صبح فردا را با احساس خستگی، خمودگی و ضعف آغاز کند.در سایت یاهو، هزاران نفر در اتاق‌های چت در حال جستجوی فرد مورد نظر برای گفتگو هستند. کاربران حاضر در این چت‌روم‌ها بیشتر نوجوانان و جوانان هستند که گاه به دلیل برخی محدودیت‌های خانوادگی از یک سو و کنجکاوی برای برقراری ارتباط با جنس مخالف ساعت‌ها در فضای مجازی برای یافتن فرد مورد نظر خود جستجو می‌کنند.

این روزها استدلال کاربرانی که در فضای اتاق‌های چت به جستجوی دوست می‌گردند؛ حول محور آشنایی با دنیای تازه، کسب تجربه و ایجاد زمینه‌ای برای شناخت و آشنایی‌هایی بیشتر بین 2 جنس مخالف می‌چرخد: «می‌خواهم خودم انتخاب کنم؛ پس لطفا منو از خطر نترسون.»

مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) در سال 85 تحقیقی را روی تعدادی از کاربران اینترنتی با طرح این موضوعات که چند درصد کاربران چت می‌کنند؟ چند درصد آنها موفق به پیدا کردن دوست می‌شوند؟ و چند درصد آنها پس از پیدا کردن دوست، آنها را ملاقات می‌کنند؟ انجام داد که نتایج این بررسی و پاسخ کاربران اینترنت به این پرسش‌ها جالب و قابل تامل است.

2/47 درصد کاربران دارای دوست اینترنتی بوده‌اند و 8/52 درصد دوست اینترنتی نداشته‌اند. 3/64 درصد افرادی که دوست یا دوستان اینترنتی داشته‌اند، پس از دوستی با آنها ملاقات نکرده‌اند و تنها 7/35 درصد پس از دوستی اینترنتی یکدیگر را ملاقات کرده‌اند.

بیا فرار کنیم

بررسی پرونده‌های ارجاع شده به اداره آگاهی بویژه در بخش پرونده‌های مربوط به فرار دختران از خانه بیانگر این است که در بیشتر موارد، دخترانی که به دلیل شرایط نامناسب خانوادگی، خانه را ترک کرده‌اند، پای پسری که بیرون از محیط خانه در شهر دیگری انتظارشان را می‌کشیده تا با یکدیگر به شهر یا کشور دیگری فرار کرده و آنجا زندگی مشترک خود را تشکیل دهند، در میان بوده است.وعده‌های رنگارنگ و فریبنده‌ای که در زندگی بسیاری از دختران یا حتی زنانی که به این امید، خانه را ترک می‌کنند، در همان چند روز اولیه حضور در خیابان رنگ سراب به خود می‌گیرند و دختران جوان خیلی زود می‌فهمند که تمام آن حرف‌ها و آرزوهای رنگارنگ و دلنشین که از زبان مرد رویاهایشان می‌شنیدند، فریبی بیش نبوده است.دختر نوجوانی در مشهد از طریق چت با پسر جوانی در تهران آشنا می‌شود. دختر که مطمئن است خانواده‌اش اجازه تنها سفر کردن را به او نمی‌دهند، صبح زود به بهانه رفتن به کتابخانه از خانه خارج می‌شود و با تهیه بلیتی عازم تهران می‌شود.

از آنجا که در تهران جا و مکانی نداشته، مجددا با دوست خود تماس می‌گیرد و به نشانی خانه‌ای که دوستش به او می‌دهد، می‌رود و در آنجا توسط آن پسر و دوستان او مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد.پسر و دختر جوانی از طریق چت با یکدیگر آشنا می‌شوند. پس از مدتی پسر که در کشور ترکیه است، از دختر می‌خواهد که به ترکیه سفر کند تا در آنجا یکدیگر را ملاقات کنند. دختر جوان که می‌دانست پدرش به او اجازه خروج از کشور را نخواهد داد، از خانه گریخت. پس از چند روز بلاتکلیفی، هنگامی که قرار بود با اندک پس‌اندازش شبانه و به صورت قاچاق از مرز عبور کند، شناسایی شد.جالب اینجاست که دختر جوان در اظهاراتش عنوان کرده بود که چیز زیادی از جزئیات سفرش نمی‌دانسته و پسر جوان تنها به او گفته که پس از رسیدن به ترکیه، با وی تماس خواهد گرفت.

انتقامجویی اینترنتی

بررسی جرایمی همچون قتل، تجاوز به عنف، اخاذی با تهدید توزیع عکس، فیلم خصوصی یا مطلع کردن خانواده از روابط پنهانی دختر و در یک کلام انتقامجویی‌های سیاه اینترنتی شاید نه همه اما پایان بسیاری از دوستی‌ها و روابط پنهانی در دنیای مجازی بوده است.

بسیاری از این اتفاقات تلخ گاه زمانی اتفاق می‌افتد که یکی از طرفین این ارتباط که در بیشتر موارد در مورد مردان مصداق پیدا می‌کند، با اطلاع از این‌که دختر مورد علاقه‌اش که با او از طریق دنیای مجازی آشنا شده، دیگر حاضر به ادامه این ارتباط و تن دادن به خواسته‌های بعدی او نیست و قصد پایان این رابطه را دارد یا این‌که قرار است با شخص دیگری ازدواج کند، رقم می‌خورد.

در مواردی نیز در همان آغاز رابطه، هدف از ارتباط‌های دوستانه اینترنتی کاملا حساب‌شده و مشخص است؛ یعنی یک نفر از طرفین این ارتباط که متاسفانه مروری بر پرونده‌ها و حوادث مرتبط در این زمینه بیانگر شیوع بیشتر آن از سوی مردان است، با جستجو در فضای چت و ارائه بخشی از خصوصیات فردی شامل سن، وضعیت ظاهری، مالی، تحصیلی و ... خود که گاه ممکن است دور از واقعیت موجود نیز باشد، برای پیدا کردن دوستی از جنس مخالف ابراز تمایل می‌کند و بتدریج با ملاقات‌های حضوری و در نهایت با دادن قول ازدواج که به رد و بدل شدن عکس و گاه روابط نامشروع می‌انجامد، اعتماد طرف مقابل را به خود جلب می‌کند، سپس مرحله اصلی نقشه از قبل طراحی‌شده خود را که تهدید به توزیع عکس و فیلم در سایت‌های غیراخلاقی در صورت نپرداختن مبالغ کلان است، به اجرا می‌گذارند.

در یکی از تاسف‌آورترین پرونده‌های این زمینه که در دادسرای جنایی تهران پیگیری شد، مرد جوانی پس از آن‌که دختر مورد علاقه‌اش با فرد دیگری ازدواج کرد، تصاویر او را روی یک سایت مستهجن قرار داد و با دادن شماره تلفن خانه دختر جوان از بینندگان این سایت خواست تا برای قرار گذاشتن با زن جوان با این شماره تماس بگیرند. عامل این انتقامجویی سیاه اگرچه با شکایت زن جوان و دخالت پلیس بسرعت دستگیر شد، اما زندگی زن جوان را تا مرز نابودی پیش برد.

افزایش نگران‌کننده جرایم اینترنتی

پیچیده‌تر شدن روابط اجتماعی و افزایش روزافزون وسایل ارتباط جمعی و کاربران این وسایل از جمله اینترنت موجب خارج شدن روابط افراد خانواده از حالت ساده چهره به چهره یا تلفنی و تغییر شکل آن در قالب شکل‌گیری روابط پیچیده‌تری به طور غیرمستقیم و از طریق اینترنت و چت طی سال‌های اخیر شده است و از آنجا که در این گونه رابطه‌ها طرفین بدرستی نمی‌توانند هویت یکدیگر را شناسایی کنند، همین امر زمینه جرایم و سوءاستفاده‌های اینترنتی می‌شود.

این اظهارات بازپرس شعبه اول دادسرای ویژه فرودگاه‌های تهران در گفتگو با «جام‌جم» است که با طرح نمونه‌هایی از چند پرونده متعدد در حوزه جرایم اینترنتی شامل قتل، فرار دختران از خانه و تجاوز به عنف معتقد است: به دلیل همین پیچیدگی‌هایی که در مخفی بودن هویت کاربران اینترنت و بویژه در فضای چت‌روم‌ها وجود دارد، پرونده‌های موجود بیانگر این واقعیت است که آمار جرایم و سوءاستفاده‌های اینترنتی طی سال‌های اخیر در حال افزایش است بویژه این که زنان و دختران جوان آسیب‌پذیری بیشتری در این گونه رابطه‌ها دارند که این امر نگران‌کننده است.

فرهنگ‌سازی به جای برخورد چکشی

بازپرس بهروز مهاجری تاکید می‌کند: برخوردهای چکشی مانند این که به جوانان و نوجوانان اجازه استفاده از اینترنت را ندهیم، یا سایت‌های خاص اینترنتی را پاک کنیم نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند بلکه با این کارها صرفا صورت مساله را پاک می‌کنیم و در مقابل عواقب و پیامدهای سویی را از این طریق متوجه جامعه می‌کنیم که ممکن است اثرات جبران‌ناپذیر بیشتری را به جوانان تحمیل کند.وی با اشاره به ضرورت فرهنگ‌سازی در میان نوجوانان و جوانان برای استفاده صحیح از اینترنت هم از سوی خانواده‌ها و هم توسط رسانه‌‌های جمعی و سایر نهادهای آموزشی در جامعه تصریح می‌کند: همان طور که گفته شد نمی‌توان استفاده از اینترنت و جستجو در فضای چت‌روم‌ها را برای دختران و پسران جوان و نوجوان محدود یا ممنوع کرد، اما حداقل می‌توان به این گروه از کاربران اینترنتی هشدار داد که اگر وارد محیط چت می‌شوند نسبت به عواقب و سوء‌استفاده‌های احتمالی دوست‌های اینترنتی هوشیار باشند.

زنگ‌ها برای که به صدا درمی‌آیند؟

یک پژوهشگر اجتماعی بیشترین کاربران اینترنت و جستجوگران در فضای چت را جوانان می‌داند و معتقد است این جوانان هم در نحوه استفاده صحیح از فناوری اینترنت و هم در زمینه برقراری ارتباط با جنس مخالف، آشنایی و ازدواج بی‌تجربه هستند، چرا که آنها تنها با گفتگوهای کوتاه چند جلسه‌ای بسرعت دلبستگی پیدا کرده، عاشق می‌شوند و تصور می‌کنند طرف مقابل همانی است که سال‌ها به دنبالش می‌گشته‌اند.

دکتر سیدهادی معتمدی، معتقد است که این وضعیت بویژه در دختران جوان بیشتر شیوع دارد، چرا که آنها به دلیل احساسات خاص زنانه و زودباوری که نسبت به ابراز عشق جنس مخالف دارند در کوتاه‌ترین زمان احساسات خود را بر منطق غلبه داده و چنان مجذوب طرف مقابل خود در آن سوی چت می‌شوند که حتی تصور این که این ارتباط ممکن است ارتباطی از پیش برنامه‌ریزی شده برای بهره‌برداری‌های خاص باشد را به خود راه نمی‌دهند .

وی تصریح می کند ضروری است نحوه استفاده صحیح از فناوری اینترنت به عنوان واحدهای درسی در مدارس به نوجوانان و جوانان آموزش داده شود و از سوی دیگر باید توام با این قضیه برای نوجوانان و جوانان کاربران اینترنتی آگاه‌سازی انجام شود که هم دختران و هم پسران از همان ابتدای آغاز چنین روابطی همواره هوشیار بوده و نسبت به کوچک‌ترین نشانه‌های احتمال عواقب سوء چنین ارتباطی حساس باشند و با هوشمندی و درایت صحیح در چنین ارتباط‌هایی سنجیده رفتار کنند.

وقایع تلخی که هر روز بر صفحات حوادث روزنامه‌ها نقش می‌بندد، پرونده‌های متعدد زیردست بازپرسان و کارآگاهان دایره جرایم جنایی، افزایش آمار جرایم اینترنتی در کشور، افزایش آسیب‌های اجتماعی همچون دختران فراری، قتل، تجاوز به عنف و ... هشداری است مبنی بر این که آمار جرایم و سوءاستفاده‌های اینترنتی در جامعه طی سال‌های اخیر با رشد تصاعدی نگران‌‌کننده‌ای در حال افزایش است.

هدف از این گزارش تنها برانگیختن نگرانی‌ها در جامعه نیست بلکه تلنگری است در درجه اول به نوجوانان و جوانان و خانواده‌های آنها که آگاه باشند و هوشیار و در درجه بعدی به صاحب‌نظران، مسوولان و متولیان امر در حوزه آسیب‌های اجتماعی تا با درک عمیق از اهمیت برخی عواقب سوء این پدیده نوظهور، با برنامه‌ریزی صحیح برای ارتقای سطح فرهنگ آحاد جامعه در رده‌های سنی مختلف بویژه جوانان و نوجوانان گامی هر چند کوچک در راستای پیشگیری و کنترل افزایش آمار جرایم اینترنتی و آسیب‌های اجتماعی ناشی از آن در جامعه بردارند

 



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۲۸ ] [ احد احدی ]


Thoughts for Life

اندیشه های زندگی



The best cosmetic for lips is truth
زیباترین آرایش برای لبان شما راستگویی

for voice is prayer
برای صدای شما دعا به درگاه خداوند

for eyes is pity
برای چشمان شما رحم و شفقت

for hands is charity
برای دستان شما بخشش

for heart is love
برای قلب شما عشق

and for life is friendship
و برای زندگی شما دوستی هاست



No one can go back and make a brand new start
هیچ کس نمیتونه به عقب برگرده و همه چیز را از نو شروع کنه

Anyone can start from now and make a brand new ending
ولی هر کسی میتونه از همین حالا عاقبت خوب و جدیدی را برای خودش رقم بزنه



God didn't promise days without pain
خداوند هیچ تضمین و قولی مبنی بر این که حتما روزهای ما بدون غم بگذره

laughter, without sorrow, sun without rain
خنده باشه بدون هیچ غصه ای، یا خورشید باشه بدون هیچ بارونی، نداده

but He did promise strength for the day, comfort for the tears
ولی یه قول رو به ما داده که اگه استقامت داشته باشیم در مقابل مشکلات،
تحمل سختی ها رو برامون آسون میکنه

and light for the way
و چراغ راهمون میشه



Disappointments are like road bumps, they slow you down a bit

نا امیدی ها مثل دست اندازهای یک جاده میمونن
ممکنه باعث کم شدن سرعتت در زندگی بشن

but you enjoy the smooth road afterwards
ولی در عوض بعدش از یه جاده صاف و بدون دست انداز بیشتر لذت خواهی برد

Don't stay on the bumps too long
بنابر این روی دست اندازها و ناهمواریها خیلی توقف نکن

Move on
به راهت ادامه بده



When you feel down because you didn't get what you want just sit tight
and be happy
وقتی احساس شکست میکنی که نتونستی به اون چیزی که می خواستی برسی
ناراحت نشو

because God has thought of something better to give you
حتما خداوند صلاح تو رو در این دونسته و برات آینده بهتری رو رقم زده



When something happens to you, good or bad
وقتی یه اتفاق خوب یا بد برات میافته همیشه

consider what it means
دنبال این باش که این چه معنی و حکمتی درش نهفته هست



There's a purpose to life's events
برای هر اتفاق زندگی دلیلی وجود دارد

to teach you how to laugh more or not to cry too hard
که به تو میآموزد که چگونه بیشتر شاد زندگی کنی و کمتر غصه بخوری



You can't make someone love you
تو نمیتونی کسی رو مجبور کنی که تو رو دوست داشته باشه

all you can do is be someone who can be loved
تمام اون کاری که میتونی انجام بدی
اینه که تبدیل به آدمی بشی که لایق دوست داشتن هست

the rest is up to the person to realize your worth
و عاقبت کسی پیدا خواهد شد که قدر تو رو بدونه



It's better to lose your pride to the one you love
بهتره که غرورت رو به خاطر کسی که دوست داری از دست بدی تا این که

than to lose the one you love because of pride
کسی رو که دوست داری به خاطر غرورت از دست بدی



We spend too much time looking for the right person to love
ما معمولا زمان زیادی رو صرف پیدا کردن آدم مناسبی برای دوست داشتن

or finding fault with those we already love
یا پیدا کردن عیب و ایراد کسی که قبلا دوستش داشتیم میکنیم

when instead
باید به جای این کار

we should be perfecting the love we give
در عشقی که داریم ابراز میکنیم کامل باشیم



Never abandon an old friend
هیچوقت یه دوست قدیمیت رو ترک نکن

You will never find one who can take there place
چون هیچ زمانی کسی جای اون رو نخواهد گرفت

Friendship is like wine
دوستی مثل شراب میمونه

it gets better as it grows older
که هر چی کهنه تر بشه ارزشش بیشتر میشه



When people talk behind your back, what does it mean
وقتی مردم پشت سرت حرف میزنن چه مفهومی داره ؟

Simple! It means that you are two steps ahead of them
خیلی ساده ! یعنی این که تو دو قدم از اون ها جلوتری

So, keep moving ahead in Life
پس، در زندگی راهت رو ادامه بده

 



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۲۷ ] [ احد احدی ]
۱.  مردان دوست دارند، برای فرزندان ، دوستان و اقوامشان یک قهرمان باشند ، از کاستیهای آنان ، بااحتیاط و در زمان تنهایی صحبت کنید . هیچ وقت غرور آنها را جلوی دیگران خورد نکنید .

۲. یادتان باشد ، مردها در مقابل فشار روانی ناشی از سقوط اقتصادی یا ورشکستگی از خانم ها ضعیف ترند و زودتر دچار عوارض و بیماری هایی مانند سکته ی قلبی می شوند ، در چنین مواقعی از او حمایت کنید ، سرزنش فایده ای ندارد .

۳ . مردها دوست دارند شما ایمان داشته باشید ، که آنها همه ی کارها را مانند یک "مرد" انجام میدهند ، از قدیم و ندیم گفته اند که خانم ها هنر پیشه های خوبی هستند ، در این قسمت مورد بخصوص ، تظاهر مهم تر از ایمان قلبی است .

۴. هیچ مردی از زندگی در کنار همسری قرقرو ، احساس خشنودی و رضایت نمی کند ، همیشه حد را نگه دارید .

۵. یکی از مهمترین نیازهای مردان ، اطمینان از این موضوع است ، که همسرشان به آنها افتخار می کند ، پول و قدرت همه چیز نیستند ، شرافت ، اخلاق خوب ، سخت کوشی ، امید ، وفاداری ، تسلیم نشدن در مقابل حوادث روزگار ، همه و همه قابل تحسین هستند ، بهانه ای برای تحسین کردن بیابید .

۶.  مردان متولد فروردین رک و راست ، تند و آتشین مزاج و پر حرارت ، عاشق پیشه ف حادثه جو ، حسود ، پرتوقع و ریاست طلب هستند که دوست دارند رهبر و فرمانده باشند . اگر در جستجوی یک مرد سربراه ، همیشه یکنواخت ، و صد درصد مطمئن و امن و امان هستید ، قبل از گفتن " بله " به مرد فروردین ، تمام فکرهای تان را بکنید . اما اگر طالب عشق و هیجان هستید ، او بهترین مرد دنیاست .

۷. اگر شوهرتان متولد اولین ماه سال است ، فقط و فقط وقتی به کمکش بروید که از شما مدد بخواهد . درست است که شما همسرش هستید اما باید همیشه یکی دو قدم خود را از او عقب تر نگاه دارید .

۸. بعضی از مردها پدر بودن را دوست دارند ، اما در عین حال ممکن است نسبت به بچه هایش نوعی حسادت خاص نشان بدهند و اگر ببینند که بچه ها برای مادرشان یا مادرشان برای بچه ها بیش از او ارزش قائلند ، گرفتار سادت می شوند و یک حالت بی تفاوتی نسبت به آنها یا شما پیدا می کند . سعی کنید ، همدلی و تعادل و مساوات در خانواده برقرار باشد و سلسله مراتب رعایت حق در خانواده را نیز رعایت کنید : اول روح و جسم خود ، دوم همسر و بعد فرزندان .

۹. مرد متولد اردیبهشت دیر ناراحت می شود ولی اگر ناراحت بشود دنیا را بهم می ریزد . در این حالت بگذارید خودش آرام شود ، هیچ تلاشی در جهت آرام شدن او انجام ندهید در غیر این صورت پشیمان می شوید .

۱۰.  زمانی که یک مرد متولد اردیبهشت نسبت به شما ابراز عشق می کند ، این کار را واقعا" و از صمیم قلب انجام می دهد و منظورش به هیچ صورت چاپلوسی نیست اما به هر حال احتیاط را از دست ندهید ، به هر حال او مرد است و غرایض مختص جنس خود را دارد .

۱۱. وقتی در جمع هستید ، گپ می زنید ، بحث می کنید ، گاهی اوقات نیز بگذارید مردتان " فرد برتر " باشد .

۱۲. یک مرد متولد اردیبهشت وقتی هدفی را انتخاب کرد ، نسبت به تمام خطرات احتمالی که ممکن است سر راهش قرار بگیرند ، بی اعتنا می ماند ، پس سعی کنید ، در انتخاب هدف و پیش از تصمیم قطعی موثر باشید ، بعد از آن دیگر...

۱۳. مرد متولد اردیبهشت در هر کجا که باشد ، به این اصل قدیمی که مرد ، مرد است و زن ، زن ، اعتقاد قلبی دارد . پس سعی نکنید که به بهانه این که آرایشگاه بوده ابد سر و ته ناهار یا شام را با یک غذای حاضری و یک فنجان چای و یک شیشه نوشابه به هم بیاورید . او مایل است غذایش به همان شیوه ی سنتی در آشپزخانه پخته بشود و به سر سفره آورده شود . ضمنا" سعی کنید که دست پختتان تا حد امکان خوب باشد .

۱۴. به جان مرد متولد اردیبهشت ، که اصولا" یک مرد کاری است ، دائم نق نزنید که تن پرور و تنبل است ، این کار درست مثل تکان دادن یک پارچه قرمز رنگ جلوی یک گاو نر است . اگر هم واقا" چنین است ، سعی کنید با تشویق کار خود را پیش ببرید .

۱۵. مردان کشور ما بیش از مردان کشورهای به اصطلاح متمدن زنان خود را دوست دارند ، می دانید در بسیاری از کشورهای به اصطلاح متمدن ، زمانی که زن با شوهر با هم به رستوران می روند ، هر کدام باید سهم خود را بپردازند ؟؟؟

۱۶. مردها کسی را که " بسیار "دوست دارند ، چنان نشان می دهند که فقط " مقداری " دوستش دارند .

۱۷. مرد متولد خرداد راز درونی اش را خیلی سخت با کسی در میان می گذارد و معمولا" کسی را به صندوقچه اسرار دل خود محرم نمی کند و اگر شما همسر چنین مردی هستید ، بهتر است که برای گشودن این صندوق اسرار پافشاری و اصرار نکنید و او را به حال خود بگذارید . هر وقت خودش بخواهد در این صندوق به راحتی گشوده می شود .

۱۸. مرد متولد خرداد علاقه دارد که مرموز جلوه کند و چندگانگی خلقی و روحی او نیز ناشی از همین رمز و راز است . کسانی که با او سر و کار دارند ، همیشه گیج و سر در گم هستند که میل باطنی و عقاید پنهانی او از چه قرار است .

۱۹. بسیاری از مردها تا آخر عمر بچه مادر خود باقی می مانند و سعی میکنند همسرشان مانند مادرشان باشد ، بخصوص مردان متولد تیر .

۲۰. بسیاری از مرد ها ظاهر پر اخمی دارند ، اما در حقیقت قلبی نرم و رئوف در سینه شان می تپد . فقط کافی است راه ورود به آن را پیدا کرد .

۲۱. زمانی که مردها با مشکلی مواجه می شوند یا قلب شان جریحه دار شود ، معمولا" به داخل لاک خود فرو می روند و با کسی حرف نمی زنند ، شاید روزنامه بخوانند و جلوی تلویزیون ساعت ها بنشینند شاید هم در اتاق را به روی خود ببندند . لاک تنهایی و کنج عزلت شان جایی است که نه تنها خود را از گزند دیگران در امان می بینند ، بلکه می توانند خویشتن را از افکار و احساسات ناراحت کننده خود نیز دور کنند . در چنین حالتی برای فهمیدن موضوع شتاب به خرج ندهید و با سوالات پیاپی ذهن آنها را به هم نریزید ، به آنها فرصت دهید موضوعات را در ذهن خود حل و فصل کنند و بعد با شما صحبت کنند .



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۲۷ ] [ احد احدی ]

افراد‌ از روی رنگ چشم، گزینه جد‌ید‌ی است که د‌ر روابط انسانی بی‌تاثیر نبود‌ه و چنانچه د‌رست به کار
رود‌، مشکلات زیاد‌ی را حل خواهد‌ کرد‌. مطلب زیر که توسط یکی از انجمن‌های اینترنتی عربی منتشر شد‌ه است، به بررسی انواع رنگ چشم و شخصیت د‌ارند‌گان آن می‌پرد‌ازد‌.


رنگ چشم سبز
رنگ چشم سبز، نشان د‌هند‌ه آن است که صاحبان آن، شخصیتی قوی و اراد‌ه‌ای بالا د‌ارند‌. د‌ر تصمیم‌گیری‌ها، خیلی محکم عمل می‌کنند‌ و تا حد‌ی خود‌ رای و مغرور نیز هستند‌. این افراد‌، اعتماد‌ به نفس بالایی د‌ارند‌ و تا آخرین توان خود‌ به د‌یگران کمک می‌کنند‌.
رنگ چشم آبی
د‌ارند‌گان چشم‌های آبی، د‌ارای نگاهی عمیق هستند‌ و شخصیتی حساس د‌ارند‌. این افراد‌ به راحتی فکر و نظر خود‌ را به د‌یگران تحمیل می‌کنند‌.
رنگ چشم مشکی
صاحبان چشمان مشکی، انسان‌هایی رویایی هستند‌ که د‌ر فضای شاعرانه‌ای زند‌گی می‌کنند‌ و همچنین بسیار د‌ست و د‌ل باز هستند‌. بسیار سعی می‌کنند‌ با هر چه د‌ارند‌ به د‌یگران کمک کنند‌. این افراد‌ همچنین د‌ارای خلق و خوی اجتماعی و احساسات ظریف هستند‌.
رنگ چشم قهوه‌ای
چشم قهوه‌ای، سمبل مهربانی و محبت است و هر چه تیره‌تر باشد‌ مهر و محبت صاحبش بیشتر است. چشم قهوه‌ای‌ها، بسیار خونسرد‌ند‌ و هرچه را که می‌خواهند‌ به راحتی تصاحب می‌کنند‌.
رنگ چشم خاکستری
صاحبان چشم‌های خاکستری، د‌و د‌سته هستند‌. یا از شخصیتی آرام برخورد‌ارند‌ و یا شخصیتی عصبی و انقلابی د‌ارند‌، ولی د‌ر مجموع انسان‌هایی سرسخت و سنگین د‌ل هستند‌.
رنگ چشم عسلی
با وجود‌ اینکه چشم ‌عسلی‌ها، انسان‌هایی خوش قلب هستند‌ ولی با د‌یگران صریح نیستند‌. این افراد‌ همیشه به د‌نبال د‌وست می‌گرد‌ند‌. چشم عسلی‌ها معمولاً از کود‌کی روی پای خود‌ می‌ایستند‌ و د‌وست ند‌ارند‌ به د‌یگران تکیه کنند‌. 



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۲۶ ] [ احد احدی ]

هفت روش ابراز علاقه به فرزندان

فرزندان ما مهم ترین ارثیه در جهان هستند و عشق ما نسبت به کودکانمان با اهمیت ترین ارثیه ما برای آن ها محسوب می شود. این هفت روش به فرزندان ما کمک می کند تا زندگی آینده خود را محکم تر بنا کنند.

1- زمانی را با کودکان خود بگذرانید.

زمان بهترین هدیه ای است که می توانیم به کودکان خود تقدیم کنیم.

این با هم بودن باعث می شود احساسات، فعالیت ها و اعتقادات را با یکدیگر مبادله کنیم. با این کار فرزندانمان ارتباط برقرار کردن و گفت و گو کردن با دیگران را می آموزند و به طور حتم از لحاظ ارتباطات اجتماعی پیشرفت می کنند. به کودکان خود کمک کنید تا روش های جدیدی خلق کرده و آنها را در کنار خانواده خود تجربه کنند و لذت ببرند.

2- الگویی برای فرزندان خود باشید.


رفتار ما بیش از گفتارمان فرزندان را تحت تاثیر قرار می دهد. ما قهرمان دنیای آنها هستیم.



3- به حرف های فرزندان خود گوش دهید.

پیغام های کودکان هدیه های با ارزشی هستند. زمانی که مشتاقانه به حرف های آنها گوش می دهیم اعتماد به نفس کوکان خود را تقویت می کنیم.

هنگامی که با کودکان خود هستید هم سطح آنها باشید و با تمام وجود به آنها گوش دهید.

احساسات و حالات زیبای آنها از طریق چشم هایشان بیان می شود اگر ما به حرف های آنها دقت کنیم کودکانمان نیز به سخنان ما عمیقاً و با تمام وجود، گوش می دهند.

4- شیوه تربیتی مناسبی برای کودکان خود در نظر بگیرید.

فرزندان ما باید بیاموزند که در مقابل کارها و انتخاب هایشان پاسخگو باشند. آنها باید بدانند که با کارهای آزاردهنده آنها مخالفت می شود اما والدین همیشه به آنها عشق می ورزند.

5- کودکان خود را تشویق کنید.

کلمه های امیدبخش و تشویق آمیز، اعتماد به نفس را به کودکان هدیه می دهد. موفقیت ها و استعدادهای کودکان خود را به زبان بیاورید.

زمانی که فرزندانتان کار مهمی انجام می دهند حتماً به آنها بگویید که موفق بوده اند.

کودکان ما احتیاج دارند، بدانند که امیدها و آرزوهای آنها رادرک می کنیم و به طور حتم حامی آنها هستیم.

فرزندانتان را تشویق کنید تا از لحاظ روحی و معنوی رشد کنند تا زندگی متعادلی داشته باشند.

6- تجربه های خود را با کودکانتان تقسیم کنید.

هر کدام از ما داستان های ارزشمندی برای گفتن داریم. این داستان ها مشخص می کنند که عکس العمل ما در مقابل این حوادث، زندگی کنونی ما را به وجود آورده است.

با تجارب خود می توانیم کودکان مان را راهنمایی کنیم. شاید روی فرزندان شما نیز با بعضی از شرایطی که برای شما پیش آمده، روبه رو شوند و به طور حتم از تجارب شما بهره می گیرند و از اشتباهات دوری می کنند.

فرزندان ما در زندگی احتیاج به الگویی دارند تا آن را سرمشق خود قرار دهند. ارزش های وجودی را به طور عملی به فرزندان خود آموزش دهید. اشتباه های خود را قبول کرده و عذرخواهی کنید.


7- به فرزندان خود بی قید و شرط عشق بورزید.

عشق هدیه بی چون و چراست. به کوکان خود نشان دهید که آنها را در هر شرایطی دوست دارید و حمایتشان می کنید. در این صورت آنها هنگام سختی ها و مشکلات با آرامش و احساس امنیت به شما پناه می آورند.

فرزندان شما برای تصمیم گیری و تجربه موارد جدید نیاز دارند که آزاد باشند. آنها باید بیاموزند که در زندگی مسوولتی پذیر و مقاوم باشند.

آنها اجازه دارند شکست بخورند و یا پیروز شوند بدون این که قضاوتی در مورد آنها صورت گیرد. اگر همه نیازها، امیدها و انتظارات فرزندان خود را در یک کلمه خلاصه کنیم، آن کلمه عشق است.



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۲۶ ] [ احد احدی ]

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.
*اول این که سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
*دوم این که در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی.
*و سوم این که در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی.

پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
 لقمان جواب داد:
- اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که می خوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
- اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهنرین خوابگاه جهان است.
- و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آن وقت بهترین خانه های جهان مال توست.

 



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۲۵ ] [ احد احدی ]

برای انسان های بزرگ

 بن بستی وجود ندارد

آنها معتقدند

 یا راهی خواهیم یافت

یا راهی خواهیم ساخت

 



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۲۵ ] [ احد احدی ]
[ ۱ ][ ۲ ][ ۳ ][ ۴ ][ ۵ ][ ۶ ][ ۷ ][ ۸ ][ ۹ ][ ۱۰ ][ ۱۱ ][ ۱۲ ][ ۱۳ ][ ۱۴ ][ ۱۵ ][ ۱۶ ][ ۱۷ ][ ۱۸ ][ ۱۹ ][ ۲۰ ][ ۲۱ ][ ۲۲ ][ ۲۳ ][ ۲۴ ][ ۲۵ ][ ۲۶ ][ ۲۷ ][ ۲۸ ][ ۲۹ ][ ۳۰ ][ ۳۱ ][ ۳۲ ][ ۳۳ ][ ۳۴ ][ ۳۵ ][ ۳۶ ][ ۳۷ ][ ۳۸ ][ ۳۹ ][ ۴۰ ][ ۴۱ ][ ۴۲ ]
.: Weblog Themes By 123blog :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
موضوعی ثبت نشده است
لینک های تبادلی
فاقد لینک
تبادل لینک اتوماتیک
لینک :
خبرنامه
عضویت   لغو عضویت
امکانات وب