کابینت اماده و پیش ساخته نمایشگاهی روشویی اشپزخانه
 
نویسندگان
پیوندهای روزانه
لینکی ثبت نشده است
پنل کاربری
نام کاربری :
پسورد :
عضویت
نام کاربری :
پسورد :
تکرار پسورد:
ایمیل :
نام اصلی :

 

شخصیت خود و دیگران را چگونه بشناسیم

 

شاید شما هم از رفتارهای آدمیان به شگفت آمده باشید. اگر با نظریه تحیلی عاملی”اریک برن” آشنا شوید ، خود و دیگران را بهتر درک کرده و می توانید رفتارتان را بهبود بخشید. ضمنا کمتر نسبت به رفتار دیگران متعجب می شوید. در این نظریه شخصیت هر فردی از بخش تشکیل شده است. ولی در هرفردی یکی از این بخشها غالب هست ، لذا بیشتر کارهای فردی از بخش غالب سرچشمه می گیرد. در ادامه به توضیح مفصل این سه بخش شخصیت می پردازیم. ارک برن می گوید رفتارها ، افکار ، احساسات و عواطف مختلف انسان از بخش های مختلف شخصیت وی سرچشمه می گیرد. وی اجزاء شخصیت انسان را به ۳ بخش تقسیم می کند....


۱ – حالت من کودک child ego stage
۲ – حالت من والــد parent ego stage
۳ – حالت من بالــغ ego stage adult
۱ – حالت من کودک child ego stage

 

۱ – حالت من کودک
کودک به هنگام به دنیا آمدن ،احساس های درونی و نیازهایی دارد که منجر به رفتارهایی در وی می شود . مثلا با گرسنه بودن، می گرید . و با تامین بودن ، می خندد…. و این حالت در کودکی پایان نمی پذیرد و تا بزرگسالی در افراد مختلف به انحاء مختلفی ادامه می یابد.
این بخش شخصیت بدون هیچ تدبر ، فکر یا بررسی جوانب ، فقط با احساسات و لذات سرو کار دارد . پیوسته به دنبال لذت جویی و دفع درد و رنج است.


سه خاصیت کلی > عبارت است از:
۱ – هرگز از لذت جویی سیر نمی شود.
۲ – آینده را نمی بیند.
۳ – خواسته اش را به تاخیر نمی اندازد.


احساسات منفی ، خلاقیت ، کنجکاوی ، علاقه به دانستن ، اصرار به تجربه کردن و احساس کردن از جمله خصوصیات حالت من است. این بخش از شخصیت فرد را وا می دارد که هر چیزی را شخصا خودش تجربه کند . اصلا خویشتن دار نیست و به عواقب احتمالی رفتارش توجهی ندارد.
تمایلی به رعایت قیود اجتماعی ، عرف ، مذهب ، قانون ، تعقل و… ندارد….


۲– حالت من والد
در سالهای اولیه کودکی ( مخصوصا ۵ سال اول ) ، باید و نباید های زیادی از طرف والدین به کودکان تحمیل شده یا یاد داده می شود.
این مجموعه عظیم از وقایع خارجی و تحمیلی غیر قابل سئوال در حالت من والد کودک ثبت می گردد. و در آینده بخشی از شخصیت فرد را تشکیل می دهد.
این بخش شخصیت ، مسئول خشک و متعصب کارهای انضباطی فرد ، قانون مداری ، باید ها و نبایدها در افراد مختلف است. وقتی فردی بدون توجه به احساسات و عواطف ، یا بدون توجه به تعقل و منطق به امری مبادرت می کند و یا صحبت می کند و یا دیگران را مجبور به انجام چنین اموری می نماید از این بخش شخصیت خود استفاده می کند.
همانطور که بعدا خواهیم گفت . ۳ بخش شخصیت در هر فرد وجود دارد ولی مقدار اثر گذاری آنها از فردی به فرد دیگر فرق می کند. همچنین حاکمیت شخصیت در هر فرد ممکن است به عهده یکی از این اجزاء باشد که هر کدام طبیعتا حکومتهای متفاوتی را بنا خواهند گذاشت. پس شخصیت افراد متفاوت خواهد شد.
شاید شما کسانی را دیده باشید که برای آنها زندگی کار است و کاراست و کار .
و یا کسانی را دیده باشید که بسیار سخت گیر و منضبط هستند به مانند یک نیروی نظامی مقید به تریبت و توالی خاصی هستند و هیچ انعطافی را در زندگی نمی پذیرند.
این افراد باید سر ساعت خاصی بیدار شوند یا به رختخواب بروند و استثنائی بر این امر قائل نیستند.
اضافه کاری و غرق شدن در کارهای جدی چنان است که تفریح و سرگرمی خانواده ، دوستان و فرزندانشان بی اهمیت جلوه می کنند. جلسات متعدد دارند. قرارهای متعدد دارند. در شیوه تربیتی سخت و خشک و متعصب عمل می کنند.دیدن خنده آنها مانند خورشید گرفتگی هر چند سال یکبار در یک زمان کوتاه اتفاق می افتد و البته آنها هم روی نظم معین خودش که می توانید رصد کنید.
( فراموش نکنید شخصیتی نداریم که فقط همین یک جزء را داشته باشد ولی شخصیت های زیادی در فرهنگ و جامعه ما هستند که این بخش بر سایر بخشهای شخصیت غلبه داشته و آنها را زیر حکومت خود دارد.)


۳ – حالت من بالغ
این بخش شخصیت مخ شخصیت است. در واقع مجموعه ای از احساسات ، نگرشها و طرحهای رفتاری خود مختار و مستقل است که فرد را با واقعیتهای موجود تطبیق و هماهنگی می دهد.
این بخش شخصیت است که :
- تجزیه و تحلیل می کند.
- آینده نگری می کند.
- میان احساسات و تعقل فرد تعادل برقرار می کند.
- احتمالاتی را که برای حل و فصل موثر دنیای خارج ضروری هست محاسبه می کند.
- فعالیتهای دو بخش قبلی ( کودک و والد ) را تنظیم می کند و واسطه عینی شدن میان آنهاست
در واقع شخصیت کامل انسانی ، شخصیتی هست که ۳ بخش فوق ( کودک – والد – بالغ ) توام به صورت متعادل در آن حضور داشته باشد. لیکن رئیس بخش بالغ باشد و با روشنفکری در جای خود به کودک و در جای خود به والد اهمیت دهد. و شخصیت را با تجزیه وتحلیل متعادل نگه دارد.


سرنخهای شناسایی شخصیت


● چه بخشی از شخصیت شما بر شما حاکم است؟
از دید ارک برن شخصیت ما از تعامل ۳ جزء مختلف ( ۱ – کودک ۲ – والد ۳ – بالغ ) تشکیل شده است . همچنین توضیح داده شد که خصوصیات هر یک از این ۳ بخش چگونه است و اگر هر کدام بر شخصیت یک فرد حاکم شود آن شخص چگونه رفتار می کند ، احساس می کند ، فکر می کند و یا صحبت می کند.


● هر یک از سرنخهای زیر نشان دهنده یکی از بخشهای سه گانه شخصیت است:

 
۱ – جزء کودک
الف ) سرنخهای کلامی :
- کاشکه
- دلم می خواد
- نمی دونم
- می خوام
- به من چه
- شاید وقتی که… ( بزرگتر شدم ، قبول شدم ، مدر ک گرفتم ، …..)
- نگاه کن چه کار کردم …( گزارشم را ببین ، ماشینم را ببین ، لباسم را ببین ، کارم رو ببیین و…)
- صفات تفصیلی ( مثل بهتر ، بهترین ، بزرگتر ، بزرگترین ….)
مثالی در زیر که همه سرنخهای کلامی از جزء کودک شخصیت ناشی می شود:
” کاش پارسال این زمین را خریده بودم داشتم .
دلم می خواد بهترین فرزند را داشته باشم
نمی دونم چطور باید حرفهایم را به بعضی ها بفهمانم.
شاید وقتی تجربه دار بشم بتونم .
در گزارش من ، بهترین ، پرمحتواترین و… مطالب را خواهی یافت.
ب ) سرنخهای جسمانی
- غش غش خندیدن
- وول خوردن
- شعف
- چشم پائین انداختن
- کج خلقی
- جیغ
- ناله
- چشم گرداندن
- شانه بالا انداختن
- لج کردن
- قهر کردن
- سر به سر گذاشتن
- رجز خواندن
( بررسی کنید چه مقدار از نظر کیفی و کمی این سرنخها کلامی و جسمانی در شما و اطرافیانتان وجود دارد . آیا این سرنخها در شما یا آنها غالب نیست؟)


۲ – جزء والد
الف ) سرنخهای کلامی :
- دیگه نمی تونم
- جونم به لب رسیده
- گوش کن ، همیشه هم یادت باشه
- قیودی مثل : هرگز ، همیشه ، هیچ وقت
- آخه چند دفعه بهت بگم
- می خوام ته و توی این موضوع را در آورم، برای اولین و آخرین بار
- بیشتر کلمات تنبیه کننده یا تشویق کننده استفاده می کنند مثل : بی شعور ، مسخره ، بد ، نفرت انگیز ، وحشتناک ، تنبل ، مزخرف ، بی خود ، طفلک ، جرات نمی کنه ، خوشگل ، نکن ، عیب نداره ، باز دیگه چه شد ، بازم و کلمه های باید و مجبور است.
ب ) سر نخهای جسمانی :
- اخمها و چین های پیشانی
- سر تکان دادن
- نگاه ترس آور
- انگشت روی لبها نهادن
- دستها روی سینه گذاشتن
- آه کشیدن
- لبهای در هم فشرده
- انگشت سبابه که اشاره می کند.
کسانی که بخش والد شخصیتشان بر آنها حاکم هست. افراد جدی ، خشک ، کاری و غیر قابل انعطاف هستند. آنها محکم حرف می زنند و کمتر اهل مشورت هستند. گویا همیشه حق همان است که از دهان آنها در می آید و در این مسئله حتی تردید هم نمی کنند ، چه برسد به اینکه بخواهند مشورت دیگران را قبول کنند. بر خلاف دسته اول ( کسانی که جزء کودک شخصیت بر آنها حاکم است) ، این افراد به جای لذت طلبی ، فقط به دنبال واقع نگری ، آینده نگری و سخت کوشی هستند. معمولا خانواده این افراد از دستشان کلافه اند.
از تفریح و … در زندگی آنها اثر زیادی به چشم نمی خورد. بکن و نکن ها و دستورات متوالی آنها اطرافیانشان را در فشار می گذارد. گوش شنوای زیادی ندارند. فقط به هدف می اندیشند و هیچ انعطافی را با دیگران نشان نمی دهند.
زندگی تک بعدی آنها ، اگر چه بر خلاف گروه اول است ولی چون تک بعدی هست رضایت خودشان و دیگران را به همراه ندارد و آرامش آنها مخدوش است.
خود و اطرافیانتان را از نظر این سرنخها مورد دقت قرار دهید


۳ – سرنخهای جزء بالغ شخصیت:
- کلماتی که نشان دهند تجزیه و تحلیل و بررسی هست. مثل :
- چرا ؟ چه ؟ کجا ؟ کی ؟ چطور ؟ چقدر ؟ از چه طریق ؟
- استفاده از قیودی مثل : تا حدی ، احتمالا
- کلماتی که انعطاف فرد را نشان می دهد: به نظر من ، من فکر می کنم.
- کلماتی که نشان دهنده تامل و صبر است؟ تا فردا بررسی می کنم . صبر کنم بیشتر ارزیابی کنم


● خلاصه و نتیجه گیری:
اگر بخواهید در زندگی لذت ببرید و به آرامش برسید باید قسمت بالغ شخصیتتان بر شما حکومت کند. (البته منظور این نیست که دو بخش کودک و والدتان از بین بروند.)
در واقع این جزء بالغ است که شما را متعادل می سازد . یعنی تا حدی کودک وجودتان را ارضاء و شاد می کند . ولی نه آنقدر که فرامین والد شخصیت را زیر پا بگذارد و موجب شود پیشرفت و موفقیت و آینده نگری فرد به خطر بیفتد.
قسمت بالغ شخصیت ، مخ متفکر و مرکز کنترل شخصیت هست که با تجزیه و آنالیز موقعیت های گوناگون سعی می کند آنها را با درون فرد سازگار کند.
- اگر متعصب هستید
- اگر دائما فقط به فکر لذت بردن هستید و به آینده توجهی ندارید
- اگر فقط به فکر خودتان هستید
- اگر انتقاد پذیر نیستید
- اگر در برابر مشکلات همیشه به شیوه تکراری از یک روش منسوخ استفاده می کنید
بدانید که قسمت بالغ شخصیتتان بر شما حاکم نیست.
از طرف دیگر اگر همیشه فقط با سخت کوشی اتان همه را خسته کردید و فقط به دنبال ثروت ، قدرت ، پیشرفت و علم هستید و هیچ وقتی به خود و اطرافیانتان برای لذت بردن ، نمی دهید ، بازهم بدانید که قسمت بالغ شخصیتان کنترل شما را به عهده ندارد.

 



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۵۱ ] [ احد احدی ]

گفتم :

چطور ، بهتر زندگی کنم ؟

 با کمی مکث جواب داد :

گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ،

با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،

و بدون ترس برای آینده آماده شو .

ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .

شک هایت را باور نکن ،

وهیچگاه به باورهایت شک نکن .

زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی .

پرسیدم ،

آخر .... ،

و او بدون اینکه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد :

مهم این نیست که قشنگ باشی ... ،

قشنگ این است که مهم باشی ! حتی برای یک نفر .

کوچک باش و عاشق ... که عشق ، خود میداند آئین بزرگ کردنت را ..

بگذارعشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی .

موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن ..

داشتم به سخنانش فکر میکردم که نفسی تازه کرد وادامه داد ... 

 هر روز صبح در آفریقا ، آهویی از خواب بیدار میشود و برای زندگی کردن و امرار معاش در صحرا میچرخد ،

آهو میداند که باید از شیر سریعتر بدود ، در غیر اینصورت طعمه شیر خواهد شد .

شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا میگردد ، که میداند باید از آهو سریعتر بدود ، تا گرسنه نماند ..

مهم این نیست که تو شیر باشی یا آهو ... 

مهم اینست که با طلوع آفتاب از خواب بر خیزی و برای زندگیت ، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دویدن کنی ..

به خوبی پرسشم را پاسخ گفته بود ولی میخواستم باز هم ادامه دهد و باز هم ...،

که چین از چروک پیشانیش باز کرد و با نگاهی به من اضافه کرد

زلال باش .... ،‌ زلال باش .... ،

فرقی نمی کند که گودال کوچک آبی باشی ، یا دریای بیکران

زلال که باشی آسمان در توپیداست.



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۵۰ ] [ احد احدی ]

من به مدرسه میرفتم تا درس بخوانم
تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی
او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا

من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم
تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود
او هر روز بعد از مدزسه کنار خیابان آدامس میفروخت

معلم گفته بود انشا بنویسید
موضوع این بود علم بهتر است یا ثروت

من نوشته بودم علم بهتر است
مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید
تو نوشته بودی علم بهتر است
شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی
او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود
خودکارش روز قبل تمام شده بود

معلم آن روز او را تنبیه کرد
بقیه بچه ها به او خندیدند
آن روز او برای تمام نداشته هایش گریه کرد
هیچ کس نفهمید که او چقدر احساس حقارت کرد
خوب معلم نمی دانست او پول خرید یک خودکار را نداشته
شاید معلم هم نمی دانست ثروت و علم
گاهی به هم گره می خورند
گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت

من در خانه ای بزرگ می شدم که بهار
توی حیاطش بوی پیچ امین الدوله می آمد
تو در خانه ای بزرگ می شدی که شب ها در آن
بوی دسته گل هایی می پیچید که پدرت برای مادرت می خرید
او اما در خانه ای بزرگ می شد که در و دیوارش
بوی سیگار و تریاکی را می داد که پدرش می کشید

سال های آخر دبیرستان بود
باید آماده می شدیم برای ساختن آینده

من باید بیشتر درس می خواندم دنبال کلاس های تقویتی بودم
تو تحصیل در دانشگاه های خارج از کشور برایت آینده ی بهتری را رقم می زد
او اما نه انگیزه داشت نه پول، درس را رها کرد و دنبال کار می گشت

روزنامه چاپ شده بود
هر کس دنبال چیزی در روزنامه می گشت

من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ی قبولی های کنکور جستجو کنم
تو رفتی روزنامه بخری تا دنبال آگهی اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردی
او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در یک نزاع خیابانی کسی را کشته بود

من آن روز خوشحال تر از آن بودم
که بخواهم به این فکر کنم که کسی کسی را کشته است
تو آن روز هم مثل همیشه بعد از دیدن عکس های روزنامه
آن را به به کناری انداختی
او اما آنجا بود در بین صفحات روزنامه
برای اولین بار بود در زندگی اش
که این همه به او توجه شده بود !!!

چند سال گذشت
وقت گرفتن نتایج بود

من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهی ام بودم
تو می خواستی با مدرک پزشکی ات برگردی، همان آرزوی دیرینه ی پدرت
او اما هر روز منتظر شنیدن صدور حکم اعدامش بود

وقت قضاوت بود
جامعه ی ما همیشه قضاوت می کند

من خوشحال بودم که که مرا تحسین می کنند
تو به خود می بالیدی که جامعه ات به تو افتخار می کند
او شرمسار بود که سرزنش و نفرینش می کنند

زندگی ادامه دارد ...
هیچ وقت پایان نمی گیرد ...

من موفقم من میگویم نتیجه ی تلاش خودم است!!!
تو خیلی موفقی تو میگویی نتیجه ی پشت کار خودت است!!!
او اما زیر مشتی خاک است مردم گفتند مقصر خودش است !!!

من ، تو ، او
هیچگاه در کنار هم نبودیم
هیچگاه یکدیگر را نشناختیم

اما من و تو اگر به جای او بودیم
آخر داستان چگونه بود ؟؟؟!!!



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۵۰ ] [ احد احدی ]

می گویند "مریلین مونرو " هنرپیشه  غربُ"یک وقتی نامه ای نوشت به " البرت انیشتین " که فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم بچه ها یمان با زیبایی من و هوش و نبوغ تو چه محشری می شوند !
اقای " انیشتین " هم نوشت : ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانم .واقعا هم که چه غوغایی می شود ! ولی این یک روی سکه است. فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود !
(نتیجه اخلاقی با شما ....)

http://www.alborznews.net/files/fa/news/1388/6/2/5380_539.jpg



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۴۹ ] [ احد احدی ]

To fall in love
عاشق شدن

To laugh until it hurts your stomach
آنقدر بخندی که دلت درد بگیره

To find mails by the thousands when you return from a vacation
بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری

To go for a vacation to some pretty place
برای مسافرت به یک جای خوشگل بری

To listen to your favorite song in the radio
به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی

To go to bed and to listen while it rains outside
به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی

To leave the Shower and find that the towel is warm
از حموم که اومدی بیرون ببینی حوله ات گرمه

To clear your last exam
آخرین امتحانت رو پاس کنی

To receive a call from someone, you don't see a lot, but you want to
کسی که معمولا زیاد نمی‌بینیش ولی دلت می‌خواد ببینیش بهت تلفن کنه

To find money in a pant that you haven't used since last year
توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمی‌کردی پول پیدا کنی

To laugh at yourself looking at mirror, making faces
برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و بهش بخندی

Calls at midnight that last for hours
تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه

To laugh without a reason
بدون دلیل بخندی

To accidentally hear somebody say something good about you
بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف می‌کنه

To wake up and realize it is still possible to sleep for a couple of hours
از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می‌تونی بخوابی

To hear a song that makes you remember a special person
آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما میاره

To be part of a team
عضو یک تیم باشی

To watch the sunset from the hill top
از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی

To make new friends
دوستای جدید پیدا کنی

To feel butterflies! In the stomach every time that you see that person
وقتی اونو میبینی دلت هری بریزه پایین

To pass time with your best friends
لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی

To see people that you like, feeling happy
کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی


See an old friend again and to feel that the things have not changed
یه دوست قدیمی رو دوباره ببینی و ببینی که فرقی نکرده

To take an evening walk along the beach
عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی

To have somebody tell you that he/she loves you
یکی رو داشته باشی که بدونی دوستت داره

remembering stupid things done with stupid friends. To laugh, laugh, and ... laugh
یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندی و بخندی و ... باز هم بخندی

These are the best moments of life
اینها بهترین لحظه‌های زندگی هستند

Let us learn to cherish them
قدرشون رو بدونیم

"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"
زندگی یک مشکل نیست که باید حلش کرد بلکه یک هدیه است که باید ازش لذت برد"



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۴۹ ] [ احد احدی ]

همگی ما همزمان با تحصیل در مدارس، درسهایی از زندگی نیز می آموزیم که هردوی آنها مهم است. مشکل اصلی این است که زندگی قبل از ما هم جریان داشته و ما را هم مانند دیگران در مسیرش با خود می‌برد و این در حالی است که ما تازه در ابتدای یادگیری و کسب معلومات لازم برای زندگی هستیم و تنها امیدواریم که روزی به همه ی جوانب دست پیدا کنیم، پس بطور منطقی دانش ما همیشه عقب تر از زندگی است.
در اینجا به درسهایی از زندگی اشاره کرده ایم که براحتی می‌توانید از آنها بهره بگیرید :


1. طبق گفته ی Richard Carlson "چیزهای بی ارزش را نچشید"، این بدان معنی است که خیلی از مردم خود را درگیر استرس و به انجام رساندن کارهای بی ارزش می‌کنند که در نهایت در مقابل اهداف اصلی زندگی، هیچ ارزشی ندارند وقتی آنقدر خود را درگیر این مسائل کوچک می‌کنیم دیگر جایی برای نیل به آرزوهایمان باقی نگذاشته ایم و از لحظات خود هیچ لذتی نمی‌بریم.

2. "زندگی غیر قابل پیش بینی است و ممکن است هر لحظه شما را در شیب وفراز قرار دهد". فقط بگویید "هرگز" و بعد ببینید چه اتفاقی می‌افتد. برای مقابله با گره هایی که زندگی در مسیر شما قرار داده است، تنها با ذهنی باز و خوش بین، به آنها خوش آمد بگویید !

3. خسته کننده ترین واژه در هر زبان "من" است. بله تصور این است که تکرار این کلمه اعتماد به نفس را بالا می‌برد. ولی خوب! بیشتر وقتها همه ی آن چیزیی که در مورد خود با تکرار "من" توضیح و تعریف می‌کنید، واقعیت ندارد! اینکه یک نفر دائما" از خود و فضایل خود تمجید و تفسیر کند، بسیار خسته کننده و یکنواخت است. این حالت "خود محوری " است نه "اعتماد به نفس".

4. انسانیت مهم تر از مادیات است. اهمیت روابط اجتماعی بسیار مهم تر از درجات مادی است که هر کدام از ما در مسیر آرزوها به آنها می‌رسیم. بدون محبت و عشق و حمایت خانواده و دوستان در زندگی، موفقیت های مادی، خیلی لذت بخش نخواهد بود. با ایجاد تعادل در ملاک های برتری و ارزش های خود، از ثبات زندگی بیشتری بهره خواهید برد.

5. به غیر از خودتان، هیچ کس دیگر نمی‌تواند شما را راضی کند ! رضایت و راحتی ذهن شما تنها به عهده خودتان است ! بله، روابط اجتماعی، زندگیمان را پر بار تر می‌کند، اما خوب، شاید این روابط به تنهایی باعث شادکامی و رضایت شما نشود.

6. درجه ی کمال و شخصیت را بالا ببرید. کمالات برای هر شخص زیباست. کلام و اعمال نیک، به دنبال خود، اعتماد و اطمینان دوستان را در پی دارد. برای رسیدن به این درجه، تلاش کنید.

7. بیاموزید که خود، دیگران و حتی دشمنان خود را ببخشید. انسان جایز الخطاست، همه ما اشتباه میکنیم، ولی با کینه توزی و یادآوری صدمات گذشته، تنها این خودمان هستیم که از زندگی لذت نمی‌بریم نه دیگران !

8. "خنده" داروی هر "درد" است. با خوشرویی و تبسم، دردهای خود را درمان کنید.

9. تغذیه خوب، استراحت، ورزش و هوای تازه، را فراموش نکنید. سلامتی خود را دست کم نگیرید. با رعایت این نکات، از وضعیت جسمی ایده آل خود، لذت ببرید.

10. اراده ای مصمم، شما را به هر چیزی که می‌‌خواهید، می رساند. هرگز تسلیم نشوید و به دنبال رسیدن به آرزوها و اهداف خود تلاش کنید.

11. تلویزیون، ذهن ما را بیشتر از هر چیزی نابود می‌کند ! از تلویزیون کناره گیری کنید و با ورزش، مطالعه و یادگیری، ذهن خود را فعال کنید.

12. شکست را بپذیرید. هر کسی در زندگی ممکن است بارها و بارها شکست بخورد. شکست آموزنده است و به ما یاد می‌دهد که چطور متواضع باشیم و راه درست تری را برای جبران آن انتخاب کنیم. توماس ادیسون با شکستهای متمادی توانست به هدف خود برسد، او می‌گفت :"من شکست نخوردم، تنها ده ها هزار راه را امتحان کردم که برایم مفید نبود ! و به نتیجه نرسید !"

13. از اشتباهات دیگران درس عبرت بگیرید. یکی از بودائیان پیر چنین می‌گوید :"یک مرد دانا کسی است که از اشتباهات خود درسی نیک بیاموزد و اما داناتر کسی است که از اشتباهات دیگران درس عبرت بگیرد".

14. از محبت به دیگران دریغ نکنید. زندگی کوتاه است و پایان آن نامعلوم. پس سعی کنید محبت کنید تا محبت ببینید و در هیچ شرایطی از محبت به همنوعان خود دریغ نکنید.

15. آنچنان زندگی کنید که گویی روز آخر عمرتان است !!! همواره سعی کنید بهترین و مهربان ترین همسر، رفیق و حتی مهربانترین و بهترین رئیس باشید، تا زمان وداع با این دنیا به دنیایی زیباتر دست یابید.



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۴۸ ] [ احد احدی ]
همه ما پنهانی و در نهان، دل گفته هایی با خدا داریم، کسی از آن خبر ندارد و خود می گوییم و خدا شنونده است. آنچه در این ایمیل می خوانید بخشی هایی از گفتگوهای "من وشما"، با خداست:
همان خدا، همان خدای فراموش شده ای که به گاه بی کسی و درماندگی سراغش را می گیریم ...
همان که هیچگاه ما را از یاد نمی‌برد!

گفتم: خسته‌ام
گفت: "لاتقنطوا من رحمة الله" از رحمت خدا ناامید نشید (زمر/53)

گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای!

گفت: "فاذکرونی اذکرکم" منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152)

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟

گفت: "و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا" تو چه می‌دانی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63)


گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟

گفت: "واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله" کارهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند (یونس/109)


گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچک است... یک اشاره‌ کنی تمامه!
گفت: "عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم" شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216)

گفتم: "انا عبدک الضعیف الذلیل..." اصلا چطور دلت میاد؟

گفت: "ان الله بالناس لرئوف رحیم" خدا نسبت به همه‌ی مردم (نسبت به همه) مهربان است (بقره/143)


گفتم: دلم گرفته

گفت: "بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا" (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند (یونس/58)


گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله

گفت: "ان الله یحب المتوکلین" خدا آنهایی را که توکل می‌کنند دوست دارد (آل عمران/159)


گفتم: خیلی چاکریم! ولی این بار، انگار گفتی: حواست را خوب جمع کن!

گفت: "و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره" بعضی از مردم خدا را فقط به زبان عبادت می‌کنند. اگه خیری به آنها برسد، امن و آرامش پیدا می‌کنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو گردان میشوند. خودشان تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنند (حج/۱۱)

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم؛

گفت: "فانی قریب" من که نزدیکم (بقره/186)


گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد به تو نزدیک بشوم

گفت: "و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال" هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/205)


گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!

گفت: "ألا تحبون ان یغفرالله لکم" دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! (نور/22)


گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی

گفت: "و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه" پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید (هود/90)


گفتم: با این همه گناه... آخر چه کاری می‌توانم بکنم؟

گفت: "الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده" مگر نمی‌دانید خداست که توبه را از بنده‌هایش قبول می‌کند؟! (توبه/104)


گفتم: دیگر روی توبه ندارم

گفت: "الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب"(ولی) خدا عزیز و دانا است، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/3)


گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟

گفت: "ان الله یغفر الذنوب جمیعا" خدا همه‌ی گناه‌ها را می‌بخشد (زمر/53)


گفتم: یعنی اگر باز هم بیابم؟ بازهم مرا می‌بخشی؟

گفت: "و من یغفر الذنوب الا الله" [چرا که نه!] به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟ (آل عمران/۱35)


گفتم: نمی‌دانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم می‌زند؛ ذوبم می‌کند؛ عاشق می‌شوم! ... توبه می‌کنم

گفت: "ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین" [این را بدان که] خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد (بقره/222)


ناخواسته گفتم: "الهی و ربی من لی غیرک" ای خدا و پروردگار من! [آخر] من جز تو که را دارم؟

گفت: "الیس الله بکاف عبده" خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/36)


گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار می‌توانم بکنم؟

گفت: "یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما" ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هایش بر شما درود و رحمت می‌فرستند تا شما را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است. ( احزاب/42)


گفتم: هیچ کسی نمی‌داند تو دلم چه می‌گذرد

گفت: "ان الله یحول بین المرء و قلبه" خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24)


گفتم: غیر از تو کسی را ندارم

گفت: "نحن اقرب الیه من حبل الورید" ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16)


با خودم گفتم: خداوند!... خالق هستی!... با فرشته‌هایش!... به ما درود می‌فرستند تا هدایت شویم؟! ...
پس باید ثابت کنم که شایسته‌ی سلام و درود عرشیانم.
باید گوهر درونم را از هرچه زنگار پاک کنم
...


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۴۸ ] [ احد احدی ]

رفاه بیشتر اما وقت کمتر، درجات تحصیلی بالاتر اما احساس مشترک کمتر، دانش بیشتر اما قدرت تشخیص کمتر، متخصصین بیشتر اما مشکلات افزون تر، داروی بیشتر اما سلامتی کمتر و به طور کلی رفاه بیشتر اما شادی کمتری داریم.............

زمان ما زمانه غذاهای آماده و دیر هضم است. مردان هیکل مند اما شخصیت‌های زبون. سودآوری بیش از حد و ارتباطات کم مایه. این زمان، زمان صلح جهانی و جنگ خانگی است. فراقت بیشتر و تفریح کمتر. غم بیشتر و شادی کمتر. تنوع بیشتر مواد غذایی، اما مواد مغذی کمتر. این روزها روز کسب درآمد از دو محل، روزهای سفرهای پر شتاب، حوله و دستمال‌های یکبار مصرف، اخلاقیات فراموش شده، توقف‌های جمعه و قرص هاست، قرصهایی با هر گونه اثر شادی آفرین، آرامش بخش و مرگ آور.

اکنون زمانه ای است که بر پرده نمایش نقشها فراوان است. اما در نهانخانه چیزی نیست. شادی ظاهری شاید فراوان باشد اما در باطن خبری از شادی نیست.

اما بکوش !

معمولاً مردمان بی انصاف و خود محور هستند. به هر حال آنان را ببخش.

اگر مهربان باشی، تو را به داشتن انگیزه‌های پنهانی و خودخواهانه متهم می‌کنند. به هر حال مهربان باش.

اگر موفق باشی، دوستان دروغین بسیار و دشمنان راستین بیشمار خواهی داشت. به هر حال موفق باش.

اگر شریف و صادق باشی، فریبت خواهند داد. به هر حال شریف و صادق باش.

آنچه را که سالیان دراز صرف ساختنش کردی، یک نفر می‌تواند یک شبه ویران سازد. به هر حال سازنده باش!

کارهای نیک امروزت را چه زود فردا فراموش می‌کنند. به هر حال نیکوکار باش. بهترین چیزهایی را که بدست آورده ای به دنیا ببخش، حتی اگر کم باشد. به هر حال بخشنده باش!

اگر به آرامش و شادکامی‌رسیدی بر تو حسد خواهند ورزید. به هر حال شادمان باش!

و در تحلیل نهایی در خواهی یافت که آنچه بوده است، بین تو و خدای تو بوده. به هر حال نه بین تو و دیگران.



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۴۷ ] [ احد احدی ]

تهدیدات شبکه فارسی 1

فارسی وان

عصر ارتباطات،پیچیدگی تکنولوژی،قدرت،رسانه و....اینها تعابیری است که دنیای امروز ما را  فرا گرفته و انگار همه چیز حول همین محور، چرخش دارد.زمانی بود که این حیطه و ملزومات مربوط به آن تنها متوجه قشر خاصی از افراد بود اما اکنون به لطف پیشرفت های کثیر جامعه بشری خصوصا در زمینه فناوری ارتباطات، توفیق بهره بری از محصولات و متون سریالهای رنگارنگ جعبه جادویی، نصیب عده زیادی از افراد در اقشار، سنین و فرهنگهای مختلف شده است.آنچه اخیرا جامعه ما را تحت تاثیر قرار داده شبکه ای است به نام فارسی وان. قبل از آنکه بخواهیم درباره محتوای این شبکه و سریالهای آن سخنی گوییم بهتر است به ماهیت این شبکه اشاره ای داشته باشیم.

فارسی وان چیست؟

اینطور گفته شده که شبکه فارسی وان، توسط کمپانی استار متعلق به شرکت نیوزکورپریشن اداره می‌شود، مدتی است که با پخش سریالهایی با دوبله فارسی ، وارد عرصه فرهنگی ما شده است. فارسی وان پدیده ای تازه است که روندی نسبتا جدید را نسبت به سایر شبکه های ماهواره ای در پیش  گرفته است. این شبکه جدیدترین سریالهای تولید غرب را به زبان فارسی و البته به ضعیف ترین شکل، دوبله کرده و در معرض دید مخاطبان قرار می دهد.

جالب اینجاست که مالک شرکت نیوز کورپوریشن، یک یهودی استرالیایی به نام رابرت مرداک است.

مرداک در خانواده‌ای استرالیایی از طبقه متوسط ولی پرنفوذ و قدرتمند متولد شد. در جوانی گرایش‌های سیاسی چپ داشت و ولادیمیر لنین را می‌ستود.رابرت مرداک درصدد است با اختصاص بودجه اولیه 30 میلیون دلاری، 5 شبکه دیگر را پس از «فارسی 1» راه اندازی کند. وی در سالهای دهه 1950 دیدارهای منظمی از کشور آمریکا داشت و نسبت به این کشور آگاهی زیادی داشت. زمانی که در آکسفورد تحصیل می‌کرد، با پیچیدگی‌های «جنگ سرد» دست‌وپنجه نرم کرد و اذعان می کرد زمان آن رسیده که موقعیت آمریکا را به عنوان یک قدرت فائقه جهانی به رسمیت بشناسیم.

مرداک فعالیت کاری خود را با مالکیت یک روزنامه کوچک در «ملبورن» استرالیا آغاز کرد و درمدت زمانی کوتاه، توانست یک امپراتوری رسانه‌ای را پایه‌گذاری کند.وی در سال‌های اخیر شدیدا به صنعت سودآور ماهواره‌ای تلویزیونی علاقه‌مند شده و به‌خصوص در زمینه پوشش زنده رویدادهای ورزشی مانند مسابقات فوتبال و بسکتبال از این شبکه‌ها، سرمایه‌گذاری‌های مدرن کرده است. اقبال گسترده مردم جهان به چنین برنامه‌هایی ،سود سرشاری را نصیب مرداک کرده است.

فارسی وان

یکی از این شبکه ها قرار است با پخش برنامه هایی مخصوص رده سنی کودکان فعالیت هدفمند و ضد اخلاقی خود را در سطح خردسالان پیش ببرد.در صنعت عظیم و بی مرز ارتباطات، بسیاری رابرت مرداک را قماربازی می دانند که حدس زدن حرکت بعدی‌اش عملاً غیرممکن است. رابرت مرداک صاحب فارسی وان یهودی استرالیایی الاصل به سلطان شیطانی رسانه ها معروف است.وی 60 شبکه تلویزیونی به 13 زبان مختلف دارد و از صهیونیست های قدرتمند دنیا به شمار می رود.

فارسی وان چه می گوید؟

دقت و توجه به این سوال که در واقع فارسی وان به دنبال بیان چه مفهوم  و محتوایی به مخاطبان خویش است، قابل تامل و بررسی است. با نگاهی از منظر مطالعات فرهنگی می توان اینطور بان کرد که محتوای متون سریالهای فارسی وان در پی القاء یک ایدئولوژی به مخاطبان ایرانی است. ایدئولوژی که در مدت زمانی نه چندان طولانی قادر است دودمان خانواده ایرانی را بر باد دهد.

آنچه مخاطب فارسی وان می بیند مجموعه ای از ایماژها و تصاویری است که در پی بازنمایی یکسری از هنجارها و عادی سازی برخی هنجارهای دیگر می باشد.به عنوان مثال خانواده برای جامعه ایرانی یک ساخت اجتماعی بسیار مهم است که در عین حال کوچکترین واحد اجتماعی محسوب می شود. خانواده دارای ارزش های بسیاری می باشد که حفظ این ارزش ها موجب سلامتی و کیان خانواده و البته جامعه است.

به نظر می رسد اولین چیزی که در اغلب موارد برای از بین بردن ارزشها، هدف قرار می گیرد، نهاد خانواده است. چرا که مشخص شده تغییر در ساختار خانواده،جایگاهها و وظایف اعضای خانواده است که منجر به تغییر در سایر ارکان اجتماعی می شود. پس چندان بعید نیست که محصولات غربی با محتوایی از پیش تعیین شده، به زبان فارسی برگردانده شوند و با کیفیت تصویری بالا بر روی شبکه های ماهواره ای فرستاده شوند تا هر ایرانی حتی در روستایی دور افتاده در سرزمین ما، توفیق بهره بردن از این نوع برنامه ها را داشته باشد.

محتوای موجود در سریالهای شبکه فارسی وان به ترویج خانواده های بی سامان و لجام گسیخته، ترویج و عادی سازی خیانت خانوادگی، بی اهمیت جلوه دادن احترام به والدین، عادی جلوه دادن رابطه خارج از ازدواج، هویت زدایی از مفهوم خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی مستقل و موثر، عادی جلوه دادن سقط جنین برای دختران، تعصب زدایی از کانون خانواده و ترویج بی تفاوتی نسبت به حریم خانواده، ترویج مفهوم زندگی با دیگران به جای ازدواج، ترویج فمینیسم، مخدوش کردن رابطه فرزندان در خانواده، ترویج خشونت در میان جوانان و نوجوانان از طریق پخش موزیک ویدئوهای خاص و پی ریزی و ایجاد آمادگی ذهنی تفکر شیطان پرستی در نوجوانان و جوانان ، می پردازد

قهرمان های سریال های فارسی وان اغلب زنانی هستند که یا در حال خیانت به زندگی خود و دیگران هستند و یا افراد دیگری در زندگی به آن ها خیانت می کنند. در ادامه اینطور نشان داده می شود که اینان به دنبال راههایی هستند تا خود را از باتلاقی که در آن در حال غرق شدن می باشند، نجات دهند. آنچه مورد نظر است اینکه روش هایی که در این راستا به تصویر کشیده می شوند هیچ تناسبی با فرهنگ و اعتقادات دینی و مذهبی ما ندارند.

فارسی وان

بر این اساس می توان به الگوی فکری انتخاب کنندگان سریال های این شبکه فارسی زبان دست یافت و با قاطعیت به این باور رسید که تیرانداز چابک دست شبکه، این بار بنیان جامعه فارسی زبان، یعنی خانواده را نشانه رفته است. (به نقل از وبلاگ روابط عمومی)

تجربه نشان داده است که دیدن یک معنا و مضمون از تلویزیون در مدت زمانی مشخص می تواند تاثیرات بسیاری را بر اذهان باقی گذارد. این تاثیرات در بیشتر مواقع به طور ناخودآگاه صورت می گیرند و اتفاقا بر ناخودآگاه ذهن افراد اثر می گذارند. به این ترتیب ارزشهای تغییر یافته در ذهن افراد، به تدریج در عملکرد و زندگی و فردی و اجتماعی آنان هویدا می شود.

با توجه مطالب مذکور می توان اینطور بیان کرد که آینده نظام خانواده در جامعه ما با حضور چنین شبکه ها و برنامه ها، به کجا خواهد رسید؟

آنچه مسلم است این که در برابرچنین هجوم سازمان دهی شده فرهنگی، اعلام ممنوعیت های پی در پی ،تعیین مجازات و جریمه و در نهایت جمع کردن دیش های ماهواره ای از روی پشت بام ها، آن چنان که باید پاسخگوی مناسبی نخواهد بود. بهتر آنست که ،سازمان هایی که رسالت غنی سازی و سالم سازی فرهنگ را بر دوش دارند و همچنین صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که در رأس هرم قرار گرفته اند، تا هنوز فرصت باقی است و زمان جبران از دست نرفته، در اندیشه تدبیر باشند.



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۴۷ ] [ احد احدی ]

گوش سنگین
مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوائیش کم شده است. به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمیدانست این موضوع را چگونه با او در میان بگذارد. بدین خاطر، نزد دکتر خانوادگیشان رفت و مشکل را با او در میان گذاشت.دکتر گفت: «برای این که بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است آزمایش ساده ای وجود دارد. ابتدا در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی مطلبی را به او بگو. اگر نشنید همین کار را در فاصله ۳ متری تکرار کن. بعد در ۲ متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب دهد. این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو.»آن شب، همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق تلویزیون نشسته بود. مرد به خودش گفت الان فاصله ما حدود ۴ متر است. بگذار امتحان کنم. سپس با صدای معمولی از همسرش پرسید: «عزیزم شام چی داریم؟»جوابی نشنید. بعد بلند شد و یک متر جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسید: «عزیزم شام چی داریم؟»باز هم پاسخی نیامد. باز هم جلوتر رفت و از وسط هال که تقریباً ۲ متر با آشپزخانه و همسرش فاصله داشت گفت: «عزیزم شام چی داریم؟»باز هم جوابی نشنید . باز هم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسید. سوالش راتکرار کرد و باز هم جوابی نیامد.این بار جلوتر رفت و درست از پشت سر همسرش گفت: «عزیزم شام چی داریم؟» زنش گفت: «مگه کری؟ برای پنجمین بار میگم: خوراک مرغ !!!»



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۴۶ ] [ احد احدی ]
[ ۱ ][ ۲ ][ ۳ ][ ۴ ][ ۵ ][ ۶ ][ ۷ ][ ۸ ][ ۹ ][ ۱۰ ][ ۱۱ ][ ۱۲ ][ ۱۳ ][ ۱۴ ][ ۱۵ ][ ۱۶ ][ ۱۷ ][ ۱۸ ][ ۱۹ ][ ۲۰ ][ ۲۱ ][ ۲۲ ][ ۲۳ ][ ۲۴ ][ ۲۵ ][ ۲۶ ][ ۲۷ ][ ۲۸ ][ ۲۹ ][ ۳۰ ][ ۳۱ ][ ۳۲ ][ ۳۳ ][ ۳۴ ][ ۳۵ ][ ۳۶ ][ ۳۷ ][ ۳۸ ][ ۳۹ ][ ۴۰ ][ ۴۱ ][ ۴۲ ]
.: Weblog Themes By 123blog :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
موضوعی ثبت نشده است
لینک های تبادلی
فاقد لینک
تبادل لینک اتوماتیک
لینک :
خبرنامه
عضویت   لغو عضویت
امکانات وب