كابينت اماده و پيش ساخته نمايشگاهي روشويي اشپزخانه
 
نويسندگان
پيوندهای روزانه
لينكي ثبت نشده است
پنل کاربری
نام کاربری :
پسورد :
عضویت
نام کاربری :
پسورد :
تکرار پسورد:
ایمیل :
نام اصلی :
شايد هيچوقت به اين موضوع حتي فكر هم نمي كنيم كه وقتي در طول بيست و چهار ساعت شبانه روز مشغول فعاليت و خواب هستيم بدن ما چه فعاليت هايي را تجربه مي كند و در كل در طول يك روز كامل در بدن ما چه اتفاقاتي مي افتد! اما چه بسا دانستن اين موضوع ارتباط مستقيم با عملكرد صحيح سيستم بدن و سلامتي ما دارد. از آنجا كه سلامتي شما دوستان پرشين استار براي ما بسيار حائز اهميت است پس لطفا براي مرور گام به گام اين اتفاقات با ما همراه باشيد ...

ساعت شش صبح: با ترشح هيدرو كورتيزون، اعضاي بدن بيدار مي شوند. بدين طريق بدن بطور آهسته خودش را براي بيدار شدن آماده ميكند. متابوليسم به فعاليت در مي آيد و براي فعاليت روزانه ما پروتئين و انرژي ذخيره شده به جريان در مي آيد.

ساعت هفت صبح:
هنوز بدن ضعيف است، پس وقت ورزش نيست چون در اين ساعت با ورزش فقط به قلب فشار وارد مي شود. به جاي ورزش صبحانه بخوريد چون دستگاه گوارش در اين زمان بخوبي كار ميكند.

ساعت هشت صبح:
مقدار زيادي هورمون در اين ساعت ترشح ميشود. سيگار كشيدن در اين ساعت بيشتر از هر ساعت ديگري باعث تنگ شدن عروق مي شود.

ساعت نه صبح:
بدن سفت وسخت بيدار است و زماني است كه نيروي زيادي را در اختيار دارد. در صورت نياز به تزريق هر آمپولي اين ساعت بهترين موقع است. چون هر گونه عوارض ناشي از تزريق آمپول در اين زمان به حداقل مي رسد و بدن در مقابل اشعه ايكس مقاوم است.

ساعت ده صبح:
ساعتي كه ارگانيسم به خودش مي آيد و اعلام آمادگي مي كند. بدن انرژي زيادي را در اختيار دارد و حرارت بدن بالاست. نكته مهم اينكه بين ساعتهاي ده تا دوازده احتمال سكته هاي قلبي بيشتر از هر زمان ديگر است.

ساعت يازده صبح:
بدن در بهترين حالت و زمان خود قرار دارد. ضربان قلب و ميزان گردش خون به اندازه اي مناسب است كه ممكن است در معاينات قلبي (اكتروكارديو گرافي) اشتباهاتي رخ بدهد و اگر مشكلي در قلب وجود داشته باشد در اين لحظه ديده نشود. بدن كاملاً آماده است تا مسائل رياضي و سخت ترين فرمول ها را حل كند.

ساعت دوازده ظهر:
دقت افراد كم و انسان دچار خواب آلودگي مي شود. اسيد معده زياد ترشح ميشود و خون رساني به مغز كاهش پيدا ميكند. براي خون رساني به ديگر اعضاي بدن از معده استفاده بيشتري ميشود. افرادي كه عادت به خواب نيمروزي دارند حدوداً تا سي درصد خطر سكته قلبي در آنها كمتر از ديگران است.

ساعت سيزده:
بدن از تب وتاب مي افتد. بهره وري در اواسط روز بيست درصد كاهش پيدا ميكند. همه اعضاي بدن در پايين ترين سطح فعاليت ميباشند. در اين ساعت فقط كيسه صفرا است كه خوب فعاليت ميكند و مشغول هضم غذاي نيمروزي است.

ساعت چهارده:
احساس خستگي بروز ميكند چون فشار و ترشح هورمون ها كم ميشود. براي افرادي كه از دندانپزشكي ترس دارند اين ساعت بهترين زمان است چون افراد در اين ساعت كمتر احساس درد ميكنند. اين وضعيت تا سي دقيقه ادامه خواهد داشت.

ساعت پانزده:
در اين زمان انرژي دوباره به بدن بر ميگردد و حافظه خوب كار ميكند و مرحله دوم از بهره وري آغاز مي شود. ولي كمتر از آن چيزي كه بدن در صبح داشت.

ساعت شانزده:
براي ورزش كردن بهترين ساعت است فشار و گردش خون بدن در بهترين حالت است.

ساعت هفده:
فعاليت ارگانها به بالاترين حد خود مي رسد. نيرو افزايش پيدا ميكند، اكسيژن زيادي استفاده ميشود، كليه ومثانه خوب كار ميكند. زماني است كه ناخنها و موها خوب رشد ميكند، اسيد معده افزايش پيدا ميكند به همين دليل در اين ساعت احتمال خونريزي هم بيشتر است.

ساعت هيجده:
الآن زمان مناسبي براي خوردن شام است. پانكراس در اين ساعت فعاليت خوبي دارد.

ساعت نوزده:
ميزان فشار خون و ضربان نبض كاهش پيدا ميكند. به همين دليل كساني كه از داروهاي كاهش دهنده فشار خون استفاده ميكنند بايد دقت بيشتري داشته باشند. چون داروهاي فشار خون در اين زمان بايد با احتياط بيشتري مصرف شود. تاثير دارو هاي ضد افسردگي در اين ساعت خيلي زياد است.

ساعت بيست:
ميزان چربي كبد كاهش مي يابد و خون كثيف از هر زمان بيشتر به قلب مي رسد. كساني كه آلرژي يا آسم دارند در اين ساعت بايد از دارو هايشان استفاده كنند. آنتي بيوتيكها از اين قاعده مستثني نيستند چون در اين ساعت بيشترين تاثير را دارند.

ساعت بيست و يك:
عملكرد ترشح غدد در اين ساعت به پايان مي رسد. هر چيزي از اين به بعد وارد معده ميشود و عمليات هضم و جذب غذا به كندي انجام ميشود كه اين مسئله ميتواند خيلي خطرناك باشد چون باقيمانده غذا به مخاط روده حمله كرده و مخاط روده را دچار آسيب ميكند.

ساعت بيست و دو:
سيستم دفاعي بدن به حالت آماده باش در مي آيد. كساني كه سيگار ميكشند بايد بدانند كه از اين ساعت به بعد بدن سمومي مثل نيكوتين را خيلي سخت دفع ميكند.

ساعت بيست و سه:
بدن ارگانيسم ترشح هورمونها را كه در طول روز فعال بوده است متوقف ميكند آرامش بسراغ بدن مي آيد و جسم احساس راحتي ميكند.

ساعت بيست و چهار:
زمان خواب سلولهاي پوست بي وقفه فعاليت مي كنند حتي بيشتر از آن چيزي كه در صبح انجام ميدادند. نخستين تصوير خواب و رويا در همان ساعات اوليه پديد مي آيد.

ساعت يك نيمه شب:
بازدهي در پايين ترين حد قرار دارد. در اين ساعت حتي كساني كه شب كار هستند و عادت به شب كاري دارند، خوابشان مي گيرد. دقت كم ميشود چون بدن و اعضاي بدن خود را براي خوابيدن آماده ميكنند.

ساعت دو نيمه شب:
كساني كه رانندگي مي كنند بايد دقت بيشتري داشته باشند چون قدرت ديد كم ميشود و سرعت عمل و عكس العمل كم ميشود بهمين دليل بيشتر تصادفات در اين ساعت اتفاق مي افتد.

ساعت سه نيمه شب:
هم بدن هم روح در تاريك ترين حالت قرار دارند. ترشح هورمون ملاتونين كم و نامنظم مي شود و كساني كه تعادل روحي ندارند اين ساعت خطرناكتر عمل ميكنند و بيشتر خودكشي ها در اين ساعت است.

ساعت چهار:
با زياد شدن ترشح هورمون ها بدن انرژي مي گيرد و احتمال سكته هاي قلبي بين ساعت چهار تا شش افزايش مي يابد. فشار خون به بالاترين حد ميرسد و رگ ها تنگتر مي شود. در اين ساعت ميزان زايمانها بيشتر است.

ساعت پنج: زياد شدن هورمونها در بدن حدوداً شش برابر روز فرد را براي فعاليت آماده مي كند. بدن به حركت در ميآيد و دوباره روز جديدي آغاز ميشود.


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۴۰:۲۳ ] [ احد احدي ]

آموختـه هايي تاثيـرگذار از چـارلي چاپليـن


چارلي چاپلين مي گويد آموخته ام كه :

با پول مي شود خانه خريد ولي آشيانه را نه،

مي توان رختخواب خريد ولي خواب را نه،

مي توان ساعت خريد ولي زمان را نه،

مي توان مقام خريد ولي احترام را نه،

مي توان كتاب خريد ولي دانش را نه،

مي توان دارو خريد ولي سلامتي را نه،

مي توان خانه خريد ولي زندگي را نه،

مي توان قلب خريد، ولي عشق را نه ...


آموخته ام كه ... تنها كسي كه مرا در زندگي شاد مي كند كسي است كه به من مي گويد: تو مرا شاد كردي.

آموخته ام كه ... مهربان بودن، بسيار مهم تر از درست بودن است.

آموخته ام كه ... هرگز نبايد به هديه اي از طرف كودكي، نه گفت.

آموخته ام كه ... هميشه براي كسي كه به هيچ عنوان قادر به كمك كردنش نيستم دعا كنم.

آموخته ام كه ... مهم نيست كه زندگي تا چه حد از شما جدي بودن را انتظار دارد، همه ما احتياج به دوستي داريم كه لحظه اي با وي به دور از جدي بودن باشيم.

آموخته ام كه ... گاهي تمام چيزهايي كه يك نفر مي خواهد، فقط دستي است براي گرفتن دست او، و قلبي است براي فهميدن وي.

آموخته ام كه ... راه رفتن كنار پدرم در يك شب تابستاني در كودكي، شگفت انگيزترين چيز در بزرگسالي است.

آموخته ام كه ... زندگي مثل يك دستمال لوله اي است، هرچه به انتهايش نزديكتر ميشويم سريعتر حركت ميكند.

آموخته ام كه ... پول شخصيت نمي خرد.

آموخته ام كه ... تنها اتفاقات كوچك روزانه است كه زندگي را تماشايي مي كند.

آموخته ام كه ... خداوند همه چيز را در يك روز نيافريد. پس چه چيز باعث شد كه من بينديشم مي توانم همه چيز را در يك روز به دست بياورم.

آموخته ام كه ... چشم پوشي از حقايق، آنها را تغيير نمي دهد.

آموخته ام كه ... اين عشق است كه زخمها را شفا مي دهد نه زمان.

آموخته ام كه ... وقتي با كسي روبرو مي شويم انتظار لبخندي جدي از سوي ما را دارد.

آموخته ام كه ... هيچ كس در نظر ما كامل نيست تا زماني كه عاشق بشويم.

آموخته ام كه ... زندگي دشوار است، اما من از او سخت ترم.

آموخته ام كه ... فرصتها هيچگاه از بين نمي روند، بلكه شخص ديگري فرصت از دست داده ما را تصاحب ميكند.

آموخته ام كه ... لبخند ارزانترين راهي است كه مي شود با آن، نگاه را وسعت داد.



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۴۰:۲۳ ] [ احد احدي ]

به كلينيك خدا رفتم تا چكاپ هميشگي ام را انجام دهم
فهميدم كه بيمارم ...
خدا فشار خونم را گرفت،
معلوم شد كه لطافتم پايين آمده!

زماني كه دماي بدنم را سنجيد،
دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.
آزمايش ضربان قلب نشان داد كه به چندين گذرگاه عشق نياز دارم


تنهايي سرخرگهايم را مسدود كرده بود ...
و آنها ديگر نمي توانستند به قلب خالي ام خون برسانند.
به بخش ارتوپدي رفتم،
چون ديگر نمي توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگيرم.
بر اثر حسادت زمين خورده بودم و چندين شكستگي پيدا كرده بودم ...

فهميدم كه مشكل نزديك بيني هم دارم،
چون نمي توانستم ديدم را از اشتباهات اطرافيانم فراتر ببرم.
زماني كه از مشكل شنوايي ام شكايت كردم،
معلوم شد كه مدتي است صداي خدا را آنگاه كه در طول روز با من سخن ميگويد نمي شنوم...!

خداي مهربان براي همه اين مشكلات به من مشاوره رايگان داد،
و من به شكرانه اش تصميم گرفتم
از اين پس تنها از داروهايي كه در كلمات راستينش برايم تجويز كرده است استفاده كنم :
هر روز صبح يك ليوان قدرداني بنوشم.
قبل از رفتن به محل كار يك قاشق آرامش بخورم.
هر ساعت يك كپسول صبر، يك فنجان برادري و يك ليوان فروتني بنوشم.
زماني كه به خانه برميگردم به مقدار كافي عشق بنوشم.
و زماني كه به بستر مي روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف كنم.

اميدوارم خدا نعمتهايش را بر شما سرازير كند :
رنگين كماني به ازاي هر طوفان،
لبخندي به ازاي هر اشك،
دوستي فداكار به ازاي هر مشكل،
نغمه اي شيرين به ازاي هر آه،
و اجابتي نزديك براي هر دعا.

جمله نهايي :
عيب كار اينجاست كه من "آنچه هستم" را با " آنچه بايد باشم " اشتباه مي كنم،
خيال ميكنم آنچه بايد باشم هستم،
در حاليكه آنچه هستم نبايد باشم ...



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۴۰:۲۲ ] [ احد احدي ]

                                   تربيت چه چيز نيست ؟

تربيت ، اجتماعي كردن نيست

هر گاه صرفا براي زندگي اجتماعي آماده شويم از ادراك كليت مفهوم زندگي غافل خواهيم شد.
 اجتماعي كردن روشي براي خارج ساختن آدمي از دايره استقلال و تفرد و وارد ساختن او به دايره خواسته هاي دگرساخته است. واحتمال اين وجود داردكه فاجعه انسان برنامه ريزي شده تحقق يابد.
 ما نمي توانيم تعليم وتربيت را فقط تداركي براي اجتماعي كردن افراد طبق فرهنگي معين ياآماده كردن آنان براي زندگي حاضر بدانيم.تربيت بايد شامل ارزشهايي برتر از فرهنگ هاي آشنا و مافوق اين فرهنگ ها باشد.

 تربيت تغيير دادن نيست
 هنر مربي تغيير دادن ، شكل دادن و جهت دادن تصنعي به طبيعت كودك نيست، زيرا تربيت ، تزيين كردن و نقاب زدن بر شخصيت نيست بلكه آشكار ساختن ونمايان كردن و پرده برداشتن از چهره طبيعي وخميرمايه فطري كودك است تا او همان شود كه طبيعت و فطرتش اقتضاء ميكند.
هر قدر تربيت بيروني كودك كامل تر شود به همان اندازه آنها را ظاهرساز تر بارمي آورند و به او ياد مي دهند كه چگونه آن گونه كه جامعه مي پسندد خود را شكل دهند و نقش ديگران را به جاي نقش خود بازي كنند.در اين صورت انسان از خود بيگانه مي شود.
بنابراين مي گوييم تربيت تغييردادن نيست بلكه تاييد كردن است. تاييد آنچه خميرمايه هاي فطري فرد حكم مي كند ونه دست مايه اي كه ديگران بر اساس ايده و طرح خود خواهان تغيير دادن طبيعت او هستند.
به هر حال وظيفه آموزش و پرورش اين است كه كودكان را ياري دهد كه همواره خودشان باشند زيرا تنها با تاييد و پذيرش خود است كه مي توان به فراتر از خود حركت كرد.

 تربيت ، عادت دادن نيست
 برتراندراسل معتقد است هدف از تربيت پرورش انساني است كه با شك، انديشه را از قيد وبند عادات و عقايد تلقين شده آزاد نمايد وبياموزد كه چگونه در وضع وحالت عدم اطمينان زندگي كند و در عين حال از اظهار نظر و اقدام خودداري ننمايد.
 هر اندازه شخص به تشكيل عادت بيشتري تن در دهدبه همان اندازه از آزادي و استقلال خويش كاسته است. واين روش خلاف تربيت عقلاني و ارادي است.
خلاق ترين افراد معمولا كساني هستند كه تن به عادات مكانيكي و كوركورانه نمي دهند و ذهن خود را محدود و محصور به آنچه برايشان عادت شده است نمي كنند.عادت دادن اگر با اطاعت كوركورانه همراه باشد ذهن و فكر كودك تعطيل مي شود و قالبها و كليشه هاي از پيش تعيين شده مانع خلاقيت و تفكر او مي گردد.
 تربيت خلاق عادت را برهم ميزند وحتي آن كساني كه مقدس ترين اعمال عبادي را نيز از روي عادت كوركورانه و بدون حضور قلب و اشتياق دل انجام مي دهند دين خدا را چون كالبدي بي روح تلقي مي نمايند.امام علي (ع) مي فرمايد:برترين عبدت ترك عادت است.بنا بر اين عادت در مقابل تربيت قرار مي گيرد.
 با توجه به استدلالهاي فوق ، بايد از هرگونه عادت در كودكان جلوگيري كرد ضمنا از از تشويش آنان در مورد عاداتشان خودداري كرد .براي بازداشتن بچه ها از تشكيل عادات بهتر است شرايط زندگي آنان يكنواخت نباشد.     

تربيت ، بار آوردن نيست
بارآوردن مانع پروراندن است. خلاقيت ونوآوري زماني فرا مي رسد و اجازه ظهور و بروز پيدا مي كند كه ذهن آدمي اسير هيچ گونه حس اجبار ، ترس ، سودجويي، رقابت، پيروزشدن واهداف دست ساخته ديگران نباشد. در «بارآوردن»كودك تابع شخصيت بار آورنده شكل مي گيرد و در پروراندن، متناسب با شاكله واقتضاي وجود خويش متحول مي شود.اين چنين است كه «نيچه»در حمله به آن دسته از پدران و مادراني كه سعي در بار آوردن و رام كردن فرزندان خود دارند مي نويسد: پدران و مادران، ناخواسته از فرزندان خود چيزي همانند خود مي سازند،و اين كار را «تربيت»مي نامند.هيچ مادري درته دل شك ندارد كه كودكي كه زاده است «مال»اوست و هيچ پدري از اين حق چشم نمي پوشد كه فرزند را تابع دريافت ها و ارزش گذاري خود كند.

     تربيت ، سرعت بخشيدن به مراحل رشد نيست

سرعت در فهماندن مانع سرعت در فهميدن مي شود.
 هرگاه سعي كنيم چيزي را زودتر از موعد طبيعي به كودكان بياموزيم آنها را از كشف آن به وسيله خودشان باز داشته ايم .
نتايج پژوهشهاي روان شناختي حاكي از آن است كه سرعت بيش از اندازه و به دور از توانمندي وفراتر از ظرفيت طبيعي كودك فرآيند درون سازي مفاهيم آموزشي و تربيتي كودك را مختل مي كند.(آنچه زود برآيد دير نپايد)
  تعليم وتربيت قديم و سنتي كودك را انسان كوچكي مي داند كه بايد هرچه زودتر به او تعليم داد و او رابا اخلاق و رفتار بزرگسالان همانند كرد.
 تعليم و تربيت جديد به طبيعت ويژه كودك توجه مي كند واز قوانين سرشت و رشد او مدد مي جويد .
تربيت يك طرح بيروني و دگرساخته نيست كه هرچه سريعتر محتوي خودساخته را وارد ذهن كودك كنيم ، بلكه يك امر تكويني ، تدريجي و فطري است كه آهنگ و سرعت طبيعي خودش را دارد .و هرچه با تاخير منطقي و آهستگي كيفي پيش رود در بلند مدت نتايج پايدارتري خواهد داشت.
 
 اگر خواهان ذهني فعال ، پويا ، خلاق و واگرا هستيم بايد به جاي حفظ كردن دانسته ها به خلق مجهولات اقدام ورزيم.

در تفكر واگرا ذهن آدمي ”قالب زدا ” است و در تفكر ” همگرا ” ذهن آدمي ” قالب ساز“ است.در اولي ذهن مساله مدار است ودر دومي پاسخ مدار . در اولي هدف رشد كمي وتراكمي ودر دومي هدف رشد كيفي و عمقي است.
اساس تربيت دروني و باروري خرد و تعقل نه ارائه آموزشهاي پي درپي بلكه تحريك قوه كنجكاوي است.
بنابراين معلم بايد به جاي سرعت بخشيدن به مراحل رشد و آموزش ، نقش تحريك كننده اين انگيزه طبيعي را داشته باشد.
تربيت ، آموزش دادن نيست
هرگاه چيزي را به كودك آموزش مي دهيم مانع مي شويم تا خود آن را شخصا اختراع و يا كشف كند.(پياژه)
در تعليم و تربيت فعال طرح موقعيتهاي مبهم در فضاي آموزشي وپرورشي مهمتر از ارائه موقعيتهاي معلوم است زيرا تنها در موقعيتهاي مبهم است كه ذهن دانش آموزان تحريك مي گردد واز تعادل ايستا خارج مي گردد.
  هنر يك معلم ارائه پاسخها نيست بلكه طرح سئوالهاي خوب است.به تعبير پيامبر(ص) سئوال نيكو نصف دانش است.
 تربيت را بايد از آموزشهاي مستقيم و ياد دادن هاي يكسويه كه آن را به ماشين انتقال و معلومات به دانش آموزان تبديل كرده است نجات داد.
 بايد جريان و نحوه فهميدن مهم تر از نتيجه فهميدن باشد حتي اگر اين جريان با تاخير و وقفه هاي طولاني همراه باشد.
نخستين اصل در آموزش و پرورش جريان مدار ، تقويت خودرهبري و خودانگيختگي است.
ما بايد به جاي آموختن دانسته ها به فراگيران ، در باره نادانيهايمان بحث نماييم.
  كودك نبايد علوم را بياموزد بلكه بايد آن را كشف كند.

      تربيت شكل دادن نيست

 حال آن كه تربيت شكل دادن شخصيت كودكان بر اساس قالبهاي از پيش تعيين شده بيروني نيست و ما حق نداريمكودكان را طبق ايده ها و قالبهايي كه خود تراشيده ايم ، تربيت كنيم بلكه هر فردي خود منحصر به فرد است وبايد به گونه اي متفاوت از ديگري تربيت شود.
انسان به جاي اين كه شكل داده شود بايد شكل يابدو تفاوت بين شكل دادن و شكل يافتن ، فعال بودن فرد است كه در فرايند شكل يافتن خود فرد از درون و نه از بيرون و توسط ديگران شكل مي يابد.
  اصالت انسان در تربيت ، مهمترين اصل تربيتي است و حال آن كه طرحهاي تربيتي غالبا منهاي انسان است ودر حقيقت در غياب انسان تهيه مي شوند.(مطهري،مرتضي، )
 بعضي صاحبنظران از جمله ديويي، معتقدند نبايد براي تربيت ، هدفهاي ثابت و از پيش تعيين شده اي قرار دهيم. زيرا تعيين اهداف نوعي پيش دستي نسبت به آينده است و آينده محاط در دنياي ناپايداري است.
 به نظرديويي طرحهاي بيروني و تحميلي كه منجر به شكل دادن شخصيت كودك مطابق با اهداف از پيش تعيين شده مي شود واجد دو خطر اساسيست

 
 اول : سبب محروم كردن آنها از به كاربردن هوش و حس پيش بيني ، يعني تنظيم افعال با توجه به نتايجي كه بر آنها متصور است مي باشد.
 دوم: هدفهاي تحميلي از خارج ، به تدريج به صورت هدفهاي انعطاف پذير در مي آيند مادام كه هدف ، زاييده فعاليتهاي سياسي و متغيرفعلي نباشد نتايج حاصله ملاك تشخيص اعتبار آن نمي تواند باشد به همين جهت معمولا عدم موفقيت دانش آموزان در نيل به هدفهاي موردنظر به فساد طبيعت كودك نسبت داده مي شود تا به عدم مطابقت وسايل و غايات.بنابراين اقدام تربيتي بايد مستقل باشد.
 
  هرقدر دخالت و شكل دادن رفتار از بيرون بيشتر باشدخودرهبري و خودكنترلي كه عامل مهم تربيت فعال است خاموش مي گردد.از اين رو فرزندان خانواده هايي كه فرزندانشان را به طور دائم تحت حمايت و حفاظت خود دارند وسعي در شكل دادن افكار و حركات و اعمال آنها دارند،نه تنها آن قالبها و طرحهاي بيروني را دروني نمي كنند ، بلكه آنچه را كه در درون خود نيز دارند باشكل دادنهاي بيروني ناديده مي گيرند.
 
  اريكسون معتقد است والدين بايد دريابند كه وظيفه آنها شكل دادن به كودك نيست بلكه كودكان بايدمطابق يك طرح دروني(اصل اپي ژنتيك) رشد و نمو پيدا كنند.

 تربيت دخالت كردن نيست
 
 موثرترين دخالت در تربيت كنار كشيدن از تربيت است.اميل شارتيه مي گويد : ” اگر مي خواهيد فرزندانتان نسبت به مسئوليت هايشان بي تفاوت نباشند سعي كنيد نسبت به مسئوليتهاي آنها بي تفاوت باشيد.
 
 اگر ما در كار فرزندان دخالت كنيم ،به جاي آنها تصميم بگيريم،به جاي آنها نگران باشيم و مضطرب شويم خود بخود آنها به افرادي تبديل مي شوند كه ديگر هيچ گونه احساس مسئوليتي از خود نشان نمي دهند و همه امور را به ما وامي گذارند. واين واگذاري همراه با بي تفاوتي و وانهادگي در تمام امور خواهد بود.
 والديني كه علاقمندند فرزندان مستقل ، آزاد،خودكار ،خودرهبر و مسئول داشته باشند، بايد حتي الامكان از دخالتهاي پيدرپي،تحكم و دستورات ديكته شده بپرهيزند تا كودكان از طريق فراهم نمودن زمينه هاي مناسب از همان ابتدا حس مسئوليت پذيري و كفايتهاي اجتماعي و مهارتهاي ارتباطي را در خود پرورش دهند.
 
 كودكان مانند نهالهايي هستند كه طبيعت نيروي حياتي رشد و كمال را در درون آنها به وديعه نهاده است و اين نيروها به طور طبيعي با پيمودن مراحل طبيعي جلوه گر مي شوند. بنا براين مربي بايد به اين نيروهاي طبيعي اجازه شكفتن دهد و تنها راهنمايي و هدايت نمايد و نه دخالت.
 
 هدايت به منظور رمزگشايي از طبيعت است كه ما كمك كنيم تا رموز طبيعت را كشف كندو خود بخواند نه اين كه ما رموز طبيعي را برايش بخوانيم. او بايد خود حركت كند نه ما او را راه ببريم،انتخاب كند نه برايش انتخاب كنيم.
 
البته دخالت نكردن به معناي بي تفاوتي كامل و رها شدن كامل كودك نيست بلكه همواره بايد هدايت كننده و راهنماي نامرئي و غيرمستقيمي براي او باشيم.
 
پيشرفتهاي بشر در عصر حاضر جذاب و خيره كننده است اما هنوز ارزيابي درستي از پيامدهاي انساني و اجتماعي اين پيشرفتها نداريم. آنچه مهم است اين تحولات جهش زا نبايد جوهره انسان، آزادي،استقلال ،كرامت ،اراده وفضايل الهي او را خدشه دار نمايد.
 
 آنجا كه شكل دهي شخصيت آدمي در قالب دخالتهاي علمي ، فني و برنامه ريزي هاي ماشيني ومكانيكي و دستكاريهاي زيستي و ژنتيكي هويت او را از هم مي پاشد بايد واكنشهاي انساني براي نجات انسانيت انسان نشان داد. حتي اگر اين دخالتها به نام تربيت و به قصد پيشرفت و به نيتارتقاء دانش انسان باشد 

 تربيت شكوفا كردن استعدادها نيست
 
 در تربيت كودك مانند يك گل بايد غنچه خود بشكفد وشكافتن آن توسط باغبان خطاست.آنچه كه در تربيت كودك مهم است تكيه بر خودفعالي ، خودجوشي، خودانگيختگي ، خوديابي و خودرهبري اوست تا از اين طريق به مقصود نهايي كه كمال مطلوب است دست يابد.
 
 به قول سقراط ما انسانها همه آبستن حقيقتيم و نقش مربي مانند نقش يك قابله است كه خود نمي زايد بلكه زمينه لازم براي زاييدن حقيقت درون كودك را فراهم مي نمايد بنا براين زايش و خلق از خود متربي است نه مربي.
 
 در  واقع شكوفانيدن مانع شكفتن استعدادهاست. به قول رابين بارو معلمان بايدبه جاي تحميل نگرشها و خصوصيات از پيش معين شده به كودك ، استعدادهاي دروني او را اجازه شكفتن دهد.َ

 تربيت الگو دادن نيست
 
 الگو دادن از بيرون مانع الگويابي از درون مي شود.وظيفه مربي ارائه يك جانبه الگوهاي از پيش تعيين شده به متربي نيست بلكه فراهم نمودن شرايطي است كه او با ميل دروني و از روي نياز الگوهاي مورد نظر خود را در جامعه و در محيط آموزشي وپرورشي خود كشف كند و نه اينكه با تبليغات و تشويقات و پاداشها آن را بپذيرد.
 
هنر مربي اين است كه كاري كند كه متربي الكوهاي متعالي مورد نظر را خود كشف كند و با آنها همانندسازي كند نه تقليد . زيرا تقليد يك فرايند خودآگاه و مصنوعي و كليشه برداري مكانيكي و بيروني از رفتار ديگري است كه در ساختار دروني فرد پايه ندارد ويك اقدام ظاهري است. اما همانندسازي يك فرايند ناخودآگاه ، طبيعي و دروني شده است كه الگوي پذيرفته شده را در بنيادي ترين و پنهان ترين لايه هاي شخصيت فرد رسوخ مي دهد.
 
در الگو دادن مربي براي افراد به طور اجباري و يا با دادن تشويقهاي بيروني الگو تعيين مي كند اما در الگويابي ، متربي خود شخصا براي كمال بخشيدن به نيازهاي فطري و شكوفايي تماميت خويش الگوهاي مورد نظر را كشف و با آنها همانندسازي ميكند.
 
 ما بايد ترتيبي اتخاذ كنيم كه چهره هاي مطلوب و مورد تاييد، خودبخود و به طور طبيعي و تكويني محبوب جوانان واقع شوند و آنها از روي انگيزه هاي دروني  ونه انگنها را داشته باشند و اگر قبل از انجام اين ترغيب ، دائما به تبليغ الگو بپردازيم ، مانند اين است كه فردي احساس گرسنگي نمي كند و ما به او غذا مي دهيم . اين رفتار اشتهاي اندك او را هم كور مي كند.

 تربيت برخوردار ساختن نيست
 
 هنر مربي ، محروم ساختن كودك از پاسخها ، محركات و امكانات آماده است تا او به واسطه تلاش و بر اساس تحريك نياز آنچه را مي خواهد ، با دست خويش و تلاش و رنج سازنده بجويد.  اولين و سازنده ترين مربي كودك ، رنجها و زحمتهايي است كه در جريان رشد خويش تحمل مي كند ، زيرا آدمي تنها در برخورد با مشكلات و موانع است كه خود را مي يابد. 
 كودك بايد ياد بگيرد كه آنگونه به حوادث و موانع محيط پيرامون بنگرد كه تلخ ترين و دردناك ترين آنها را هوشيار كننده و سازنده وجود خويش بداند. او بايد ياد بگيرد كه چگونه قدرت را از درون ضعف ، و نعمت را از درون محنت و آسايش را در خلال سختي ، و بي نيازي را از درون محروميت ، و امنيت را از درون ناامني جستجو كند. وظيفه بزرگسالان فراهم كردن شرايطي است كه كودك با اين موانع و مشكلات ،هرچند مصلحتي و ساختگي برخورد نمايد و او را كمك نمايد كه خودش اين مشكلات را حل نمايد.
 بعضي والدين براي اين كه فرزندشان را خوشبخت كنند دائما سعي مي كنند به تمامي خواسته هاي فرزندشان پاسخ دهند و همه نيازهايشان را رفع كنند و محيط آنها را از هرگونه رنج و مشكلي دور دارند. چنين كودكاني موجوداتي بدبخت ، شكننده ، مفلوج و بي كفايت خواهند بود كه در برخورد با كوچك ترين حوادث و كمترين مشكلات خود را باخته و احساس ياس و شكست مي كنند.زيرا ياد نگرفته اند شكيبايي كنند. بنابراين تربيت بلا محوري را جايگزين تربيت نازپروردگي نماييم. 
البته هدف مربيان و والدين هميشه اين نيست كه كودك را به زجر و شكنجه وا دارند، بلكه هدف آبديده كردن او در برابر زندگي است كه اين نوع تربيت در واقع فراهم كردن زندگي لذت بخش است زيرا زماني فرد احساس لذت و خوشبختي مي نمايد كه در برابر دشواريها نه تنها نبازد بلكه احساس آسايش و گشادگي نمايد همانطور كه خداوند فرموده است: با سختي و دشواري ، آسايش و گشايش است. فان مع العسر يسرا.

تربيت نصيحت كردن نيست
 
 بخش عمده اي از شخصيت انسان در آن دسته از رفتارهايي شكل مي گيرد كه به صورت غيركلامي ، پنهان و خاموش ارائه مي شود و بخش اندكي از اثرگذاريهاي تربيتي آن هم در سطح گذرا و ناپايدار از طريق زبان و در قالب نصيحت و پند و اندرز حاصل مي شود.
 
 همانگونه كه نوازش كردن،تب را درمان نمي كند،گفتن و نصيحت نيز نه جهل را درمان مي كند ونه مشكلات شخصيتي و رفتاري اش را.
 
در بعد آموزشي ، هنر معلم اين نيست كه دائما در پي انتقال و تحميل اطلاعات و دانسته هاي علمي به دانش آموزان باشد بلكه هنر اصلي و ظريف معلم ، ايجاد عشق به دانستن ، كشف كردن وخلق كردن در يادگيرنده است و فراهم نمودن محيط تفكر و تعمق براي كودكان است.
 
 مشكلات و ناهنجاريهاي اخلاقي و رفتاري هم با نصيحت درمان نمي شوند بلكه با اعمال و رفتار ما قابل اصلاح و درمان هستند. مثلا هيچ گاه با نصيحت نمي توان بيمار افسرده اي را وادار به نشاط و شادماني نمود بلكه با فراهم نمودن شرايط لازم مي توان احساس مفيد بودن را در وي به وجود آورد وزمينه موفقيت و پيروزي او را فراهم نماييم تا به خود اعتماد پيدا نمايد و افسردگي اش درمان شود.
 
بنابراين ما بايد زبان كردار را جايگزين زبان گفتار نماييم . زيرا زبان رفتار ، زبان حال ، زبان احساس ، عواطف و هيجان است. و آنچه كه در پس گفتار ما از طريق حالات و هيجانات و رفتار ما منتقل مي شود بسيار قوي تر و گوياتر از تمامي عباراتي است كه در متن گفتار ما بيان مي شود.

تربيت پاسخ به نياز نيست
 
  سقراط گفته است: هدف تربيت ، ايجاد نيازاست و نه رفع نياز و اميل شارتيه نيز گفته است : هنر معلم ، گرسنه كردن فكر و ذهن كودك است تا او با احساس گرسنگي ، خود شخصا براي سير كردن ذهن خود به كوشش واداشته شود.
 
 هنر معلم ، تحريك كنجكاوي است نه ارضاء آن ، تشديد نياز است نه تخفيف آن ، طرح مسئله براي تحريك نياز به دانستن است نه حل مسئله براي ارضاي نياز به دانستن . در واقع همه اختراعات و كشفيات و ابداعات بشري ريشه در تحريك نيازها داشته است.
 
 طبق اصل تعادل جويي ”پياژه“ ، هرگاه بر اثر محرك دروني يا بيروني ، تعادل يا سكون دروني موجود بر هم زده شود، نياز ، كه خود نوعي احساس كمبود و نقصان در فرد است توليد نيرويي به نام سائق مي كند تا موجود زنده براي رفع نياز و جبران كمبود به تلاش و فعاليت وا داشته شود . پس لازمه پيشرفت و تكامل ، برهم خوردن تعادل اوست.
 
روي آوردن صاحبنظران تعليم و تربيت به شيوه هاي جديد مسئله محور به جاي شيوه هاي پاسخ مدار در همين راستا است .

تربيت نقش بازي كردن نيست
 تربيت يك جريان دروني ، پنهان ، وجودي ، طبيعي و غالبا غير عمدي است و با نقش بازي كردن و صحنه پردازي متفاوت است. اگر خود افرادي تربيت نايافته باشيم و بخواهيم در ظاهر نقش افراد تربيت شده را بازي كنيم . چنين روشي نه تنها كمكي به تربيت كودكان نخواهد كرد بلكه آنها افرادي متظاهر و دروغگو و از نظر شخصيتي چندسويه و چندگانه بار مي آيند.
 
 فرزندان ما در جريان هماندسازي با شخصيت ما ، آن بخش از وجود ما را همانندسازي مي كنند كه جزو طبيعت و منش ذاتي ماست. پس اگر خواهان تربيت صحيح فرزندان هستيم بايد تربيت كنندگان قبلا تربيت شده باشند تا تربيت شوندگان به خوبي تربيت شوند.



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۴۰:۲۲ ] [ احد احدي ]

جملات زيـبا و حكيـمانه از پـروفسور حسابي


چهار اصل پيشرفت: مردانگي، عدالت، شرم و عشق است.

زندگي، يعني پژوهش، و فهميدن چيزي جديد.

عشق، به وجود آورنده اعمال زيباست.

اگر كار كنيم، زحمت بكشيم، از سرمايه چيزي كم نداريم.

احساس اجبار به فداكاري، لازمه زندگيست.

انجام وظيفه، لازمه جهش بسوي پيشرفت است.

تقليد از غرب، خطري است جدي، كه چشمه هاي نبوغ را، خشك مي كند.

يك عمل درست، بهتر است از هزار نصيحت.

بزرگترين خوشحالي من در زندگي، هوش و استعداد جوانان ايراني است.

راه پيشرفت، ارزش نهادن به علم و تحقيق، احترام به معلمين، اساتيد، دانش آموزان و دانشجويـان است.

سادگي و عشق از عوامل پيشرفت است، كه در قلب ما ايرانيان است.

هرچه انسان، وجود ارزشمندتري داشته باشد به همان اندازه مودب و فروتن است.

فعال باشيم، ولي ملايم، عادل باشيم، ولي با گذشت.

جهان سوم جايي است كه هر كس بخواهد مملكتش را آباد كند، خانه اش خراب مي شود
و هر كس بخواهد خانه اش را آباد كند بايد در ويراني مملكتش بكوشد.

هنر، با احساسات آدمي بازي مي كند.

عشق زندگي را به شيوش مي آورد.

هنر، چاشني زندگيست.

ايران، جزيره هوش و ذكاوت است.

شخصيت يك ملت را، ادباي آن ملت مي سازند.

طنز در مملكت ما، يك مقاومت ملي است، و هميشه حافظ ايران بوده است.

موسيقي خوب ايراني، يك طرز تفكر است. يك فلسفه است، و بيان يك آرزوست.

داشتن هدف و رفتن به دنبالش، خوب است ولي عاشق هدف بودن و گرفتار شدن چيز ديگري است.

با بچه ها، با اطمينان رفتار كنيد تا قابل اطمينان بار بيايند، و قابل اطمينان شوند.

دولت، وظيفه دارد، خوشحال كنندگان مردم را، تشويق كند.

بايد به جوانان، حفظ سازمان را، آموزش داد.

سازماندهي، لازمه و خواسته الگوي پيشرفت است.

حفظ سنن اعتقادي، ملي و نبوغ نژادي، واجب است.

نظامي كه، داراي سازمان باشد، چارچوبي استوار دارد.

گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org

بازي روزگار را نمي فهمم ...

من تو را دوست مي دارم... تو ديگري را... ديگري مرا... و همه ما تنهاييم!

داستان غم انگيز زندگي اين نيست كه انسانها فنا مي شوند، اين است كه آنان از دوست داشتن باز مي مانند.

هميشه هر چيزي را كه دوست داريم بدست نمي آوريم، پس بياييم آنچه را كه به دست مي آوريم دوست بداريم.

انسان عاشق زيبايي نمي شود، بلكه آنچه عاشقش مي شود در نظرش زيباست!

انسان هاي بزرگ دو دل دارند؛ دلي كه درد مي كشد و پنهان است و دلي كه ميخندد و آشكار است.

همه دوست دارند كه به بهشت بروند، ولي كسي دوست ندارد كه بميرد ... !

عشق مانند نواختن پيانو است، ابتدا بايد نواختن را بر اساس قواعد ياد بگيري.
سپس قواعد را فراموش كني و با قلبت بنوازي.

دنيا آنقدر وسيع هست كه براي همه مخلوقات جايي باشد،
پس به جاي آنكه جاي كسي را بگيريم تلاش كنيم جاي واقعي خود را بيابيم.

‏‏اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است؛ محبتشان نسبت به يكديگر نامحدود مي شود.

عشق در لحظه پديد مي آيد و دوست داشتن در امتداد زمان
و اين اساسي ترين تفاوت ميان عشق و دوست داشتن است.

راه دوست داشتن هر چيز درك اين واقعيت است كه امكان دارد از دست برود :

انسان چيست ؟
شنبه: به دنيا مي آيد.
يكشنبه: راه مي رود.
دوشنبه: عاشق مي شود.
سه شنبه: شكست مي خورد.
چهارشنبه: ازدواج مي كند.
پنج شنبه: به بستر بيماري مي افتد.
جمعه: مي ميرد.

فرصت هاي زندگي را دريابيم و بدانيم كه فرصت با هم بودن چقدر محدود است



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۴۰:۲۱ ] [ احد احدي ]


جالبتـرين خـوددرماني هايي كه ميـشه انـجام داد !

درد پهلو

گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org


گاهي به هنگام دويدن، پهلوي آدم درد مي گيرد. اين بخاطر آن است كه بازدم شما با وقتي كه پاي راست شما به زمين مي خورد، همزمان است. در نتيجه به ديافراگم شما فشار وارد مي شود، براي رهايي از اين درد كافي است، بازدم خود را با وقتي كه پاي چپ شما به زمين مي خورد، همزمان كنيد.


گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org

جلوي خونريزي را با يك انگشت بگيريد

گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org


گرفتن بيني و به عقب برگرداندن سر، راه متداول جلوگيري از خونريزي بيني است، اما شما اگر مقداري پنبه را درست زير گردي لب بالايي، روي لثه بگذاريد و با يك انگشت آن را فشار دهيد، خونريزي قطع مي شود.


گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org

از تپش قلب در هنگام عصبانيت جلوگيري كنيد

گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org


به انگشت شست خود، فوت كنيد! عصب واگ كه ضربان قلب را كنترل مي كند، بكمك نفس كشيدن، آرام مي گيرد.


گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org

مغز خود را گرم نگه داريد

گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.net


بسيار چيزهاي كم اهميتي هستند كه مغز را سرد و فلج مي سازند. در اين حالت، زبان خود را به سقف دهانتان فشار دهيد، بطوريكه بيشترين مقدار از سقف را بپوشاند، در اين صورت سر درد بر طرف مي شود! اين سردرد مي تواند ناشي از يك بستني يخي باشد.


گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org

از نزديك بيني پيشگيري كنيد

گروه اينترنتي پرشيـن استـار | www.Persian-Star.org


نزديك بيني به ندرت ريشه ژنتيكي دارد، بلكه بيشتر از خيره شدن چشم به يك نقطه در فاصله كم ناشي مي شود. بنابراين بهتر است كه هر از چندي، چشم هاي خود را ببنديد، به بدنتان كش و قوسي بدهيد و نفس عميقي بكشيد و پس از چند ثانيه به آرامي نفس تان را رها كنيد. اين كار باعث استراحت عضلات غير ارادي هم مي شوند. در نتيجه چشم ها هم استراحت مي كنند.


گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org

خواب رفتگي

گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org


اگر دست شما موقع رانندگي يا نشستن، در اثر يك وضعيت نادرست بخواب رفته باشد، به آرامي حركت دادن سر به چپ و راست، در كمتر از يك دقيقه مي تواند اين مشكل را حل كند و از شر گزگز و سوزني شدن دست راحت شويد.


گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org

زير آب نفس بكشيد

گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org


وقتي در زير آب هستيد، اين نبود اكسيژن نيست كه شما را بيچاره مي كند، بلكه دي اكسيد كربن است كه باعث اسيدي شدن خون و استيصال مي گردد. بنابراين كافي است ابتدا، قبل از شنا چند نفس كوتاه و سريع بكشيد تا ميزان اسيدي بودن خون پايين بيايد. با اين ترفند مغز شما مي پندارد كه اكسيژن بيشتري در اختيار دارد! به اين ترتيب ده ثانيه زمان مي خريد.


گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org

خوب حفظ كنيد

گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org


هميشه سعي كنيد كارهاي خود را قبل از خواب، پيش خود مرور كنيد و يا درباره مسئله اي كه مورد نظر شما است، قبل از خواب فكر كنيد. در اينصورت وقتي بيدار مي شويد، حافظه شما بهتر و سريعتر به شما كمك خواهد كرد. هر چيزي را كه شما درست قبل از خواب مطالعه كنيد، بهتر در حافظه شما ثبت و ضبط مي شود

خارش گلو

گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org


وقتي كودك بوديد، قلقلك دادن زير بغل شما يك سرگرمي جالب بود. حالا در بزرگسالان هم مي توان از اين ترفند براي رهايي از مشكل خارش گلو استفاده كرد. وقتي كه سلول هاي عصبي گوش تحريك بشوند، باعث اسپاسم عضلات گلو و گردن شده و در نتيجه شما را از شر خارش گلو راحت مي كنند. پس قلقلك دادن گوش، باعث رفع خارش گلو مي گردد!


گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org

صداهاي فراصوت بالاتر از حد آستانه شنوايي را تجربه كنيد

گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org


اگر در محلي شلوغ و پر سر و صدا هستيد، بطرف راست خم شويد و سعي كنيد با گوش راست بشنويد! گوش راست براي شنيدن حرفهاي تند و سريع مناسب تر است. گوش چپ براي تميز و تشخيص دادن تن هاي موسيقي، قوي تر است.


گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org

بر درد آمپول غلبه كنيد

گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org


به راحتي با سرفه كردن در حين تزريقات، مي توانيد درد آمپول را كاهش دهيد. سرفه كردن در اصل يك ترفندي است كه باعث افزايش سريع و موقتي فشار در قفسه سينه شده و مسيرهاي عصبي درد را مسدود مي كند.


گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org

از شر جرم هاي بيني راحت شويد

گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.net


فين كردن شديد را فراموش كنيد. در اينجا يك ترفند بسيار سريع و آسان براي راحت شدن از جرم ها وجود دارد: بطور متناوب با زبان خود به سقف دهانتان ضربه بزنيد، سپس با يك انگشت خود وسط دو ابرو را فشار دهيد. اين كار باعث مي شود كه تيغه بيني، عقب و جلو رفته و پس از ۲۰ ثانيه، جرم هاي متراكم شده و آماده تخليه مي شوند!


گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org

از شر رفلاكس مري راحت شويد

گروه اينترنتي پرشيـن استار | www.Persian-Star.org


كساني كه دچار رفلاكس مري هستند، اگر به پهلوي چپ بخوابند، كمتر به اين مشكل دچار مي شوند! مري و معده تحت يك زاويه اي بهم وصل هستند، وقتي به پهلوي راست بخوابيد، سطح معده بالاتر از مري قرار مي گيرد، در نتيجه غذا و اسيد به مري بر مي گردد.


گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org

درد دندان، آخ نگو

گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org


با يك تكه يخ، قسمت v شكل بين انگشتان اشاره و شست را بماليد، بسادگي درد دندان را كاهش مي دهيد.


گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org

نوك انگشت تان را سوزانده ايد؟

گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org


اگر در اثر تماس ناگهاني با اجاق گاز يا قابلمه داغ نوك انگشت تان را سوزانده ايد، به سرعت قسمت آسيب ديده را تميز كنيد و با يك تكه يخ ماساژ بدهيد. اگر يخ نبود، از آب سرد نيز مي توانيد استفاده كنيد.


گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org

سرتان گيج مي رود و به دوران افتاده است

گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org


كافي است فقط يك دست تان را روي يك نقطه ثابت قرار دهيد، بسرعت دوران سرتان خوب مي شود. قسمتي از گوش كه مسئول فقط تعادل است در داخل يك مايع شناور مي باشد، هر گاه اين مايع جابه جا بشود، تعادل شما بهم مي خورد، بكمك يك مرجع ثابت بيروني، مغز سريع تعادل خود را به دست مي آورد.




ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۴۰:۲۱ ] [ احد احدي ]

ساعت 9 تا 11 شب:

زماني است براي از بين بردن مواد سمي و غير ضروري كه اين عمليات توسط آنتي اكسيدان ها انجام مي شود.
در اين ساعت بهتر است بدن در حال آرامش باشد.

در غير اين صورت اثر منفي بر روي سلامتي خود گذاشته ايد.

ساعت 11 تا 1 شب:

عمليات از بين بردن مواد سمي در كبد ادامه دارد و شما بايد در خواب عميق باشيد.

ساعت 1 تا 3 نيمه شب:

عمليات سم زدايي در كيسه صفرا، در طي يك خواب عميق به طور مناسب انجام مي شود.

ساعت 3 تا 5 صبح:

عمليات از بين بردن مواد سمي در ريه اتفاق مي افتد.

بعضي مواقع ديده شده كه افراد در اين زمان، سرفه شديد يا عطسه مي كنند.

ساعت 5 تا 7 صبح:

اين عمليات در روده بزرگ صورت مي گيرد، لذا مي توانيد آن را دفع كنيد.

ساعت 7 تا 9 صبح:

جذب مواد مغذي صورت مي گيرد، پس بهتر است صبحانه بخوريد.

افرادي كه بيمار مي باشند، بهتر است صبحانه را در ساعت 6 و 30 دقيقه ميل كنند.

كساني كه مي خواهند تناسب اندام داشته باشند، بهترين ساعت صرف صبحانه براي آنها، ساعت 7 و 30 دقيقه مي باشد و كساني كه اصلا صبحانه نمي خورند، بهتر است عادت خود را تغيير دهند و در ساعت 9 تا 10 صبح صبحانه بخورند.

دير خوابيدن و دير بلند شدن از خواب، باعث مي شود مواد سمي از بدن دفع نشوند.

از نصفه هاي شب تا ساعت 4 صبح، مغز استخوان عمليات خون سازي را انجام مي دهد.

در ايام تعطيل، بسياري افراد تا دير وقت بيدار مي مانند و بعد از اتمام تعطيلات، با خستگي به سر كار مي روند، چون اعمال بدنشان دچار سردرگمي شده است و نمي داند چه بايد انجام دهد.




ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۴۰:۲۰ ] [ احد احدي ]
اديسون در سنين پيري پس از اختراع لامپ، يكي از ثروتمندان آمريكا به شمار ميرفت و درآمد سرشارش را تمام و كمال در آزمايشگاه مجهزش كه ساختمان بزرگي بود هزينه مي كرد.اين آزمايشگاه، بزرگترين عشق پيرمرد بود. هر روز اختراعي جديد در آن شكل مي گرفت تا آماده بهينه سازي و ورود به بازار شود.
در همين روزها بود كه نيمه هاي شب از اداره آتش نشاني به پسر اديسون اطلاع دادند، آزمايشگاه پدرش در آتش مي سوزد و حقيقتاً كاري از دست كسي بر نميآيد و تمام تلاش مأموان فقط براي جلوگيري از گسترش آتش به ساير ساختمانها است. آنها تقاضا داشتند كه موضوع به نحو قابل قبولي به اطلاع پيرمرد رسانده شود.

پسر با خود انديشيد كه احتمالاً پيرمرد با شنيدن اين خبر سكته ميكند و لذا از بيدار كردن او منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند و با كمال تعجب ديد كه پيرمرد در مقابل ساختمان آزمايشگاه روي يك صندلي نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره مي كند.
پسر تصميم گرفت جلو نرود و پدر را آزار ندهد. او ميانديشيد كه پدر در بدترين شرايط عمرش بسر ميبرد.
ناگهان پدر سرش را برگرداند و پسر را ديد و با صداي بلند و سر شار از شادي گفت: پسر تو اينجايي؟ ميبيني چقدر زيباست! رنگ آميزي شعله ها را ميبيني؟ حيرت آور است! من فكر ميكنم كه آن شعله هاي بنفش به علت سوختن گوگرد در كنار فسفر به وجود آمده است! واي! خداي من، خيلي زيباست! كاش مادرت هم اينجا بود و اين منظره زيبا را ميديد. كمتر كسي در طول عمرش امكان ديدن چنين منظره زيبايي را خواهد داشت! نظر تو چيست پسرم؟
پسر حيران و گيج جواب داد: پدر تمام زندگيت در آتش ميسوزد و تو از زيبايي رنگ شعله ها صحبت ميكني؟
چطور ميتواني؟ من تمام بدنم ميلرزد و تو خونسرد نشسته اي؟
پدر گفت: پسرم از دست من و تو كه كاري بر نميآيد. مأمورين هم كه تمام تلاششان را ميكنند. در اين لحظه بهترين كار لذت بردن از منظرهايست كه ديگر تكرار نخواهد شد!
در مورد آزمايشگاه و باز سازي يا نو سازي آن فردا فكر ميكنيم! الآن موقع اين كار نيست!
به شعله هاي زيبا نگاه كن كه ديگر چنين امكاني را نخواهي داشت! 

فردا صبح اديسون به خرابه ها نگاه كرد و گفت: "ارزش زيادي در بلا ها وجود دارد. تمام اشتباهات ما در اين آتش سوخت. خدا را شكر كه ميتوانيم از اول شروع كنيم."
توماس آلوا اديسون سال بعد مجدداً در آزمايشگاه جديدش مشغول كار بود وهمان سال يكي از بزرگترين اختراع بشريت يعني ضبط صدا را تقديم جهانيان نمود. آري او گرامافون را درست يك سال پس از آن واقعه اختراع كرد.


ارزش زيادي در بلاها وجود دارد چون تمام اشتباهات در آن از بين ميرود.



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۴۰:۱۹ ] [ احد احدي ]
شايد شما هم در زندگي شرايطي را تجربه كرده ايد كه خود كم بيني و احترام به نفس پايين، مشكلات ناخواسته اي را برايتان بوجود آورده است. عزت نفس و داشتن احساس خوب نسبت به خود، از جمله مواردي اند كه بسياري افراد در زندگي خود در آرزوي رسيدن به آن هستند.
اگر احساس مي كنيد داراي عزت نفس پايين هستيد و اين موضوع روي تمام جوانب زندگي شما تاثير منفي گذاشته است؛ اگر فكر مي كنيد ارتباطات، كار و يا حتي سلامتي شما تحت الشعاع اين عزت نفس پايين قرار گرفته است؛ حتي اگر اين احساس خود كم بيني از دوران كودكي در شما شكل گرفته و همواره همراه شما بوده است؛ با بكارگيري چهار قدم موثري كه در ادامه  آورده مي شود مي توانيد عزت نفس را در خود تقويت نموده و به تدريج احساس بهتري نسبت به خود پيدا كنيد.


قدم اول : موقعيت ها و شرايط مشكل ساز را شناسايي كنيد
در مورد موقعيت هايي كه به نظر مي رسد احترام به نفس شما را پايين مي آورند، فكر كنيد. اين موقعيت ها معمولا عبارتند از :
1. يك ارائه در محل كار
2. يك بحران در منزل يا محل كار
3. يك چالش با كسي كه ارتباط نزديك با شما دارد مانند همسر و يا همكار
4. يك تغيير در جريان زندگي مانند از دست دادن شغل و يا فرار فرزند از خانه

قدم دوم : از افكار و اعتقادات خود در رابطه با اين موقعيت ها آگاه شويد
هنگامي كه شرايط و موقعيت هاي مشكل ساز را شناسايي نموديد، به تفكر خود در رابطه با آنها دقت كنيد. ببينيد در اين شرايط به خود چه مي گوييد؟ تفسير شما از اين موقعيت ها چيست؟ تفكر شما در اين شرايط ممكن است مثبت، منفي و يا خنثي باشد. ممكن است شما در اين شرايط منطقي عمل كنيد و يا بر پايه يكسري واقعيت ها و دلايل و اعتقادات اشتباه فكر نماييد؛ و يا بالعكس.

قدم سوم : افكار منفي و نادرست خود را به چالش بكشيد
برداشت اوليه شما از يك موقعيت ممكن است تنها راه نگاه به آن شرايط خاص نباشد، بنابراين بايد در صحت افكارتان تامل بيشتري نماييد. از خود بپرسيد: آيا نگاهم با منطق و واقعيت سازگار هست؟
البته گاهي اوقات تشخيص بي دقتي ها در تفكر مشكل است. بيشتر افراد يك تفكر ديرينه و ثابت درباره خود و زندگي شان دارند. اين اعتقادات ديرينه از نظر آنها مي تواند نرمال و كاملا منطبق بر واقعيت تلقي گردد؛ در حالي كه بيشتر آنها ممكن است تنها يك ايده يا احساس باشند. در اين ميان بعضي الگوهاي فكري نيز در ذهن افراد ممكن است باعث تضعيف عزت نفس گردد كه بايد به آنها دقت كرد. اين الگوها عبارتند از :

1. تفكر همه يا هيچ

در اين حالت شما همه چيز را خوبِ مطلق يا بدِ مطلق مي بينيد. مثلا به خود مي گوييد: "اگر من در اين كار موفق نشوم، كاملاً شكست خورده ام!" عادت به چنين تفكري صحيح نيست. بهتر است همه جوانب يك پيروزي و يا شكست را در نظر داشت.

2. نيمه خالي ليوان
با اين الگوي فكري شما تنها جنبه هاي منفي يك موقعيت را مي بينيد و تنها بر روي آنها متمركز مي شويد كه اين باعث مي شود نگاه شما به يك شخص يا موقعيت كاملا از مسير درست منحرف شود. به عنوان مثال به خود مي گوييد: "چون من در ارائه آن گزارش اشتباه كردم، حالا همه فكر مي كنند كه من براي اين كار مناسب نيستم." بدبيني بدترين آفت عزت نفس است.

3. تبديل دستاوردهاي مثبت به منفي
در اين حالت شما با كوچك شمردن تجربه هاي مثبت و دستاوردهاي مفيد خود، آنها را انكار مي كنيد. به عنوان مثال به خود مي گوييد: "فقط به اين خاطر كه امتحان آساني بود، توانستم موفق باشم!" در اينگونه مواقع شما احترام به نفس را در خود مي كُشيد.

4. نتيجه گيري منفي بدون داشتن دلايل كافي

شما ممكن است گاهي اوقات بدون داشتن مدارك و شواهد كافي در يك شرايط خاص يك نتيجه گيري منفي كنيد. مثلا به خود مي گوييد: "دوست من هنوز جواب ايميلم را نداده؛ پس حتما هنوز هم از من ناراحت است!" در صورتي كه ممكن است دوست شما در چند روز گذشته موفق به مرور ايميل هايش نشده باشد. شايد بهتر است به جاي توسل به افكار منفي، كمي صبورتر باشيد.

5. اشتباه گرفتن احساسات با واقعيت ها

در اين حالت شما احساسات يا عقايد خود را با واقعيت ها اشتباه مي گيريد. مثلا به خود مي گوييد: "من احساس مي كنم شكست خورده ام پس حتما همينطور است!"

6. دست كم گرفتن خود

با اين الگوي فكري خود را كمتر از آنچه كه هستيد ديده و ارزش هاي خود را دست كم مي گيريد. اين ممكن است مثلا ناشي از چندين بار اشتباه كردن در يك موقعيت خاص باشد. به عنوان مثال به خود مي گوييد: "لياقت من بيش از اين نيست!" بهتر است اندكي تجديد نظر كنيد.

قدم چهارم : افكار و عقايد خود را تعديل كنيد

هم اكنون زمان آن است كه افكار منفي و نادرست را با افكار سازنده و دقيق جايگزين كنيد. براي اين كار مي توانيد از استراتژي هاي زير كمك بگيريد:

1. از عبارات اميد بخش استفاده كنيد

نسبت به خود با مهرباني رفتار كنيد و همواره خود را تشويق نماييد. يادتان باشد كه اگر بخواهيد به بدبيني خود نسبت به يك موقعيت خاص ميدان دهيد، ممكن است به واقعيت بپيوندد. به عنوان مثال اگر دائم به اين فكر كنيد كه ارائه شما بخوبي برگزار نخواهد شد، ممكن است واقعا همين اتفاق بيفتد. سعي كنيد جملات اميدبخش به خود بگوييد. مثلا به خود بگوييد: "با اينكه موقعيت سختي است، اما من از پس آن بر مي آيم."

2. خود را ببخشيد

همواره به ياد داشته باشيد كه همه انسان ها ممكن است در زندگي خود اشتباه كنند. اين اشتباهات هيچگاه هميشگي و مختص فرد خاصي نيست. اگر دچار اشتباه شديد به خود بگوئيد: "درست است كه من اشتباه كردم اما اين اشتباه دليل بر بد بودن من نيست."

3. از عبارات بايد و نبايد اجتناب كنيد

اگر ذهن شما پر از جملات بايد و نبايد باشد، ممكن است منجر به اين شود كه انتظارات و توقعات غيرمنطقي از خود و ديگران داشته باشيد. آزاد كردن ذهن از اين عبارات باعث مي شود انتظارات منطقي تر و نزديك تر به واقعيت، از خود و ديگران داشته باشيم.

4. بر روي جنبه هاي مثبت زندگي خود متمركز شويد

توانايي هاي خود را در برخورد با موقعيت هاي چالش برانگيز در زندگي به ياد آوريد و همواره به موفقيت ها و قسمت هاي خوب زندگي خود فكر كنيد.

5. با افكار پريشان كننده جور ديگر برخورد كنيد

بجاي اينكه با افكار منفي، منفي برخورد كنيد، از آنها كمك بگيريد تا به الگوهاي جديد و سالم تري در زندگي خود دست يابيد. از خود بپرسيد: "براي بهتر كردن شرايط چگونه بايد عمل كرد؟"

6. خود را تشويق كنيد

بخاطر هر نكته مثبتي كه در يك موقعيت خاص مي بينيد، خود را تشويق كنيد. به عنوان مثال به خود بگوييد: "گرچه بنظر مي رسد ارائه من عالي نبوده اما حضار با طرح پرسش، تا پايان جلسه مطالب را دنبال كردند. اين نشون ميده كه موفق عمل كرده ام و به هدفم رسيده ام."

اين قدم ها ممكن است در نگاه اول دشوار بنظر برسند. اما با تمرين بتدريج آسان تر خواهند شد. هنگامي كه شما شروع به شناسايي افكار و عقايد تخريب كننده احترام به نفس در خود كنيد، قادر خواهيد بود عملا آنها را تشخيص داده و در جهت مبارزه با آنها گام برداريد. بدين ترتيب موفق به دريافتن ارزشهاي خود به عنوان يك انسان مي شويد. هنگامي كه عزت نفس در شما تقويت شود، اعتماد به نفس شما نيز افزايش يافته و به تدريج احساس بهتري نسبت به خود و زندگي خود پيدا خواهيد كرد.






ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۴۰:۱۹ ] [ احد احدي ]
بيماري روحي ، بيماري‌اي نيست كه به‌طور ناگهاني بروز كند، بلكه در اثر يك رشته علل پيش مي‌آيد.خوشبختانه بعضي از دلايل بروز بيماري‌هاي رواني صرفاً به تغذيه مربوط مي‌شوند ، بنابراين مي‌توان با تغيير شيوه‌ي رژيم غذايي آن را برطرف ساخت.

از مدت‌ها پيش ثابت شده است كه كمبود ويتامين‌هاي گروه B مي‌تواند يك نوع جنون ايجاد كند.

تحقيقات نشان مي‌دهد كساني كه تحت رژيم‌هاي غذايي فاقد ويتامين‌هاي گروهB قرار گرفته‌اند، به اختلال رواني، اضطراب شديد و افسردگي مبتلا شده‌اند.

اين آزمايش‌ها به صراحت ثابت مي‌كند كه كمبود ويتامين‌هاي B مي‌تواند يكي از علل اصلي بعضي از اختلالات رواني باشد. گروهي از دانشمندان در سوئد، مغز اشخاصي را كه در حالت جنون از دنيا رفته بودند، با مغز اشخاصي كه با مرگ‌هاي ناگهاني و به‌طور عادي مرده بودند تشريح و مقايسه كردند و دريافتند كه چهار ماده در مغز اشخاص عادي وجود دارد كه در مغز كساني كه در اثر جنون جان خود را از دست داده بودند، وجود ندارد. اين چهار ماده عبارت است از: 1- آدنين، 2- تيامين، 3- سيتوزين، 4- گوآمين .

اين چهار ماده در گوشت‌ها مانند گوشت گوساله يا گوسفند ،جگر، مغز و قلوه وجود دارد.

كمبود ويتامين هاي گروه B باعث ايجاد اختلالات عصبي مانند اضطراب شديد ، افسردگي ، عصبانيت و فشار عصبي مي شود.اضطراب شديد و ناراحتي عصبي دائمي اغلب ناشي از كمبود ويتامين‌هاي گروه B بخصوص تيامين (ويتامين B1) است و اگر رژيم غذايي شما سرشار از مواد نشاسته‌اي (كربوهيدرات‌ها) باشد، عواقب كمبود ويتامين شديدتر خواهد بود.


براي داشتن اعصابي آرام ، هميشه به مقدار كافي از مواد غذايي حاوي ويتامين هاي گروه B مانند انواع گوشت، جگر، غلات و نان سبوس دار و جوانه گندم استفاده كنيد.براي حفظ سلامتي و لذت بردن از شادابي زندگي ، بايد غذاهاي مصرفي حاوي انواع ويتامين‌ها باشد؛ چرا كه غذاهاي سرشار از ويتامين براي كار منظم سيستم عصبي لازم است.

زماني كه در اشخاص سالخورده عوارض عصبانيت ، به ‌صورت خستگي بروز مي‌كند، نشانه‌ي اين است كه بايد ماده‌ي غذايي مناسبي مصرف شود؛ بخصوص وقتي شخص كم خوراك باشد، ميزان قند خون پايين مي‌‌آيد كه در اين مواقع مصرف يك قاشق عسل ، يك عدد شكلات ، يك ليوان شير يا آب ميوه، كمي پنير و بيسكوييت توصيه مي‌شود.

وقتي عصباني و بي‌حوصله شديد، تا آن‌جا كه ممكن است علت واقعي آن را بررسي و كشف كنيد و اگر نتوانستيد به پزشك روانشناس مراجعه نماييد تا او به شما كمك كند.

فراموشي‌ و ضعف حافظه نيز از كمبود غذايي به‌وجود مي‌آيد. روانشناسان مي گويند كه فراموشي علامت چيزي است كه پيوندي با پيري ندارد و مي‌تواند عارضه‌ي كمبود غذايي باشد.

لازم به‌ يادآوري است كه تغذيه‌ي نامناسب نه تنها بر روي اعصاب و روان آدمي تاثير بدي مي‌گذارد ، بلكه باعث مختل شدن فعاليت ساير سيستم بدن نيز مي‌گردد. توصيه‌ي همه‌ي متخصصان اين است كه به آن‌چه مي‌خوريد دقت كنيد و سعي نماييد مواد غذايي مغذي و مفيد را بر مصرف موادي با ارزش غذايي كم، ترجيح دهيد.


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۴۰:۱۹ ] [ احد احدي ]
[ ۱ ][ ۲ ][ ۳ ][ ۴ ][ ۵ ][ ۶ ][ ۷ ][ ۸ ][ ۹ ][ ۱۰ ][ ۱۱ ][ ۱۲ ][ ۱۳ ][ ۱۴ ][ ۱۵ ][ ۱۶ ][ ۱۷ ][ ۱۸ ]
.: Weblog Themes By 123blog :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
موضوعي ثبت نشده است
نظرسنجی
[#VoteTitle#]
[#VTITLE#]
     نتیجه
لینک های تبادلی
تبادل لینک اتوماتیک
لینک :
خبرنامه
عضویت   لغو عضویت
امکانات وب