كابينت اماده و پيش ساخته نمايشگاهي روشويي اشپزخانه
 
نويسندگان
پيوندهای روزانه
لينكي ثبت نشده است
پنل کاربری
نام کاربری :
پسورد :
عضویت
نام کاربری :
پسورد :
تکرار پسورد:
ایمیل :
نام اصلی :

آموزگارى تصميم گرفت كه از دانش‌آموزان كلاسش به شيوه جالبى قدردانى كند. او دانش‌آموزان را يكى‌يكى به جلوى كلاس مي‌آورد و چگونگى اثرگذارى آن‌ها بر خودش را بازگو مي‌كرد. آن گاه به سينه هر يك از آنان روبانى آبى رنگ مي‌زد كه روى آن با حروف طلايى نوشته شده بود: "من آدم تاثيرگذارى هستم"
سپس آموزگار تصميم گرفت كه پروژه‌اى براى كلاس تعريف كند تا ببيند اين كار از لحاظ پذيرش اجتماعى چه اثرى خواهد داشت. آموزگار به هر دانش‌آموز سه روبان آبى اضافى داد و از آن‌ها خواست كه دربيرون از مدرسه همين مراسم قدردانى را گسترش داده و نتايج كار را دنبال كنند و ببينند چه كسى از چه كسى قدردانى كرده است و پس از يك هفته گزارش كارشان را به كلاس ارائه نمايند.
يكى از بچه‌ها به سراغ يكى از مديران جوان شركتى كه در نزديكى مدرسه بود رفت و از او به خاطر كمكى كه در برنامه‌ريزى شغلى به وى كرده بود قدردانى كرد و يكى از روبان‌هاى آبى را به پيراهنش زد.و دو روبان ديگر را به او داد و گفت: ما در حال انجام يك پروژه هستيم و از شما خواهش مي‌كنم از اتاقتان بيرون برويد، كسى را پيدا كنيد و از او با نصب روبان آبى به سينه‌اش قدردانى كنيد.
مدير جوان چند ساعت بعد به دفتر رئيسش كه به بدرفتارى با كارمندان زيردستش شهرت داشت رفت و به او گفت كه صميمانه او رابه خاطر نبوغ كاري‌اش تحسين مي‌كند. رييس ابتدا خيلى متعجب شد آن گاه مدير جوان از او اجازه گرفت كه اگر روبان آبى را مي‌پذيرد به او اجازه دهد تا آن را بر روى سينه‌اش بچسباند.
رييس گفت: البته كه مي‌پذيرم. مدير جوان يكى از روبان‌هاى آبى را روى يقه كت رئيسش، درست بالاى قلب او، چسباند و سپس آخرين روبان را به او داد و گفت:
لطفاً اين روبان اضافى را بگيريد و به همين ترتيب از فرد ديگرى قدردانى كنيد.
مدير جوان به رئيسش گفت پسر جوانى كه اين روبان آبى را به من داد گفت كه در حال انجام يك پروژه درسى است و آن‌ها مي‌خواهند اين مراسم روبان زنى را گسترش دهند و ببينند چه اثرى روى مردم مي‌گذارد ...
آن شب، رئيس شركت به خانه آمد و در كنار پسر ١۴ ساله‌اش نشست و به او گفت:
امروز يك اتفاق باور نكردنى براى من افتاد. من در دفترم بودم كه يكى از كارمندانم وارد شد و به من گفت كه مرا تحسين مي‌كند و به خاطر نبوغ كاري‌ام، روبانى آبى به من داد. مي‌توانى تصور كني؟ اوفكر مي‌كند كه من يك نابغه هستم! او سپس آن روبان آبى را به سينه‌ام چسباند كه روى آن نوشته شده بود: "من آدم تاثيرگذارى هستم"
سپس ادامه داد: او به من يك روبان اضافى هم داد و از من خواست به وسيله آن از كس ديگرى قدردانى كنم.
هنگامى كه داشتم به سمت خانه مي‌آمدم، به اين فكر مي‌كردم كه اين روبان را به چه كسى بدهم و به فكر تو افتادم. من مي‌خواهم از تو قدردانى كنم.
مشغله كارى من بسيار زياد است و وقتى شب‌ها به خانه مي‌آيم توجه زيادى به تو نمي‌كنم. من به خاطر نمرات درسي‌ات كه زياد خوب نيستند و به خاطر اتاق خوابت كه هميشه نامرتب و كثيف است، سر تو فرياد مي‌كشم. امّا امشب، مي‌خواهم كنارت بنشينم و به تو بگويم كه چقدر برايم عزيزى و مى‌خواهم بدانى كه تو بر روى زندگى من تاثيرگذار بوده‌اى. تو در كنار مادرت، مهم‌ترين افراد در زندگى من هستيد. تو فرزند خيلى خوبى هستى و من دوستت دارم ...
آن گاه روبان آبى را به پسرش داد. پسر كه كاملاً شگفت زده شده بود به گريه افتاد. نمي‌توانست جلوى گريه‌اش را بگيرد. تمام بدنش مي‌لرزيد. او به پدرش نگاه كرد و با صداى لرزان گفت:
پدر، امشب قبل از اين كه به خانه بيايى، من در اتاقم نشسته بودم و نامه‌اى براى تو و مامان نوشتم و برايتان توضيح دادم كه چرا به زندگيم خاتمه دادم و از شما خواستم مرا ببخشيد!   من مي‌خواستم امشب پس از آن كه شما خوابيديد، خودكشى كنم. من اصلاً فكر نمي‌كردم كه وجود من برايتان اهميتى داشته باشد. نامه‌ام بالا در اتاقم است! پدرش با تعجب و پريشاني زياد از پله‌ها بالا رفت و نامه پرسوز و گداز پسرش را پيدا كرد ...
صبح روز بعد كه رئيس به اداره آمد، آدم ديگرى شده بود. او ديگر سر كارمندان غر نمي‌زد و طورى رفتار مي‌كرد كه همه كارمندان بفهمند كه چقدر بر روى او تاثيرگذار بوده‌اند.مدير جوان به بسيارى از نوجوانان ديگر در برنامه‌ريزى شغلى كمك كرد ...
يكى از آن‌ها پسر رئيسش بود و هميشه به آن‌ها مي‌گفت كه آن‌ها در زندگى او تاثيرگذار بوده‌اند. و به علاوه، بچه‌هاى كلاس، درس با ارزشى آموختند كه :
                                                          "انسان در هر شرايط و وضعيتى مي‌تواند تاثيرگذار باشد"                   

با توجه به نتيجه اي كه از اين داستان مي گيريم كليد اين تاثير گذاري در اينست كه بايد به شخص مورد نظر بها داد و به شيوه اي صحيح حس اعتماد به نفس را در او تقويت كرد. چراكه ديگران از روي بصيرت از ما جدا هستند و از تجرد روح، و خلق و خوي مستقل برخوردارند.چقدر خوب است كه در گيرودار فراز و نشيب ها، شادي ها و سختي هاي زندگي حواسمان باشد كه آدم هايي هستند كه بيشترين تاثير را در زندگي بر روي ما گذاشته اند و شايد زمان از دست برود اگر دير روبان آبي را تقديمشان كنيم. همين امروز مي توانيد اينكار را انجام بدهيد و از كساني كه بر زندگي شما تاثير مثبت گذاشته‌اند قدرداني كنيد

ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۳۰ ] [ احد احدي ]

آيا مايليد به افكار كسي كه در كنار دستتان نشسته است پي ببريد؟ اگر با افراد زيادي مواجه شده باشيم مي‌توانيم بسياري از افراد را حتي از نوع صحبت كردنشان بشناسيم‌. اما اين شناخت در مواجه حضوري با دانستن بسياري از حالات ثابت شده در علم روان‌شناسي بهترين فرهنگ نامه آدم‌شناسي را برايمان مي‌گشايد. با شناخت بيشتر افراد، ارتباطمان جهت دار مي‌شود و در مدت كوتاهي خواهيم توانست كه به هدف مورد نظر از اين آشنايي و ملاقات نزديك شويم‌. ايجاد رابطه صحيح باعث رشد عزت نفس در انسان مي‌شود و ارتباط ما با خودمان و اطرافيان تقويت مي‌شود. هر چه بهتر و كامل‌تر با خود و ديگران ارتباط برقرار كنيم‌، احساس موفقيت از ايجاد يك ارتباط صحيح و دوستانه ما را زودتر به هدفهايمان مي‌رساند و باعث تعالي افكار و رفتارمان در زندگي مي‌شود.

1 - فرد خوددار:
اگر شخصي دستهايش را پشت كمر قفل كند، نشان مي‌دهد كه خود را به شدت كنترل كرده است‌. در اين حالت او سعي دارد خشم يا احساس نااميدي را از خود دور كند.

2 - حالت تدافعي‌:

اگر انگشتان دستها به بازو گره خورده باشد نشان دهنده حالت تدافعي در برابر حمله‌اي غير منتظره و ناگهاني يا بي‌ميلي براي تغيير چهره شخص است‌. اگر انگشتها مشت شده باشند، حالت بي ميلي شديدتر است‌.

3 - متفكر:

گره كردن دستها به دسته‌هاي صندلي نشان مي‌دهد كه شخص سعي دارد احساس خود را مهار كند. اما قفل كردن قوزك پاها به يكديگر حالت تدافعي است‌. اين حالت بيشتر در مسافران مضطرب هواپيماي هنگام پرواز و فرود آن ديده مي‌شود.

4 ـ دقت‌:

وقتي شخص انگشت سبابه را روي صورت و بقيه دستش را به صورت گره كرده در پايين صورتش قرار مي‌دهد يعني كه با دقت است‌. اين حالت نشان مي‌دهد كه شخص بادقت زياد به صحبت‌هاي شما گوش مي‌دهد و يك يك كلمات شما را مي‌سنجد و در چهره او حالتي انتقادي به چشم مي‌خورد.

5 - بدگمان‌:

انگشتهاي گره شده زير چانه و نگاه خيره نشان دهنده حالت ترديد و دودلي است‌. او به صحبت‌هاي شما و صحت گفته‌هايتان ترديد مي‌كند. در اين حالت ممكن است آرنج روي ميز قرار گرفته باشد.

6 - بي‌گناه‌:

دستهايي كه روي سينه قرار گرفته باشد، بهترين نمونه براي نشان دادن و حالت بي‌گناهي و درستكاري است‌. اين حالت اثر باقيمانده از شكل سوگند خوردن است كه دست را روي قلب قرار مي‌دهند.

7 - مطمئن‌:

اين حالت دستها در مردها نشان مي‌دهد كه به آنچه كه مي‌گويند اعتقاد و اعتماد كامل دارند و در خانمها كمتر ديده مي‌شود. خانمها هنگامي كه دست خود را به كمر مي‌زنند نشان مي‌دهند كه به آنچه مي‌گويند اطمينان دارند.

8 - مرموز:

دستهاي به هم مشت شده زير چانه نشان مي‌دهد كه شخص نظرياتش را پنهان مي‌كند و به شما اجازه مي‌دهد به صحبت خود ادامه دهيد، تنها هنگامي كه حرفهايتان پايان يافت به شما و نظريات شما حمله خواهد كرد.

9 - ظاهر ساز:

او آرام به نظر مي‌رسد اما اين آرامش پيش از توفان است‌. اين حالتي است كه بيشتر رؤسا به خود مي‌گيرند تا خود را به گونه‌اي به زيردستان نزديك كنند و در عين حال جاذبه آنها نيز كم نشود.

10 - آماده و موفق‌:

قرار دادن پاها روي هر چيز (روي صندلي‌، ميز، سكو و... نشانه حالت مالكيت است ‌... در يك ميز گرد تنها رئيس اجازه دارد چنين حالتي داشته باشد و آرامش خود را نشان دهد.)

11 - اعتماد به نفس‌:

تكيه زدن به صندلي در حالتي كه دستها پشت سر قفل شده نشان دهنده اعتماد به نفس قوي است‌. اگر شخصي در اين حالت صحبت مي‌كند به گفته‌هاي خود اعتماد دارد و اگر به صحبت‌هاي شما گوش مي‌دهد به خود زحمت ندهيد، او خود همه ماجرا را مي‌داند!



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۳۰ ] [ احد احدي ]

1‌) خود را بشناسيد: امروزه پيشنهاد سقراط كه در قرن پنجم قبل از ميلاد در آن متني بر خودشناسي ارائه شد به قوت خود پا برجاست.‌ اهداف، احساسات و محدوديت هاي خويش را بشناسيد و با آرامش با آنها برخورد نماييد. خواه از طريق مطالعه، خواه از طريق انديشيدن و تفكر. سعي نماييد بعضي از راه‌هايي كه باعث شناخت شما از خودتان و اينكه چه چيزهايي شما را خوشحال مي‌كند، پيدا كنيد.‌ چنانچه به اين توصيه عمل كنيد، بهتر قادر به كنترل زندگي و مشكلات پيش روي خود خواهيد بود.‌

‌ 2) به خودتان ارزش بدهيد و به خود اعتماد داشته باشيد: ممكن است سخت به نظر برسد اما سعي كنيد رفتارتان گوياي اين باشد كه از خودتان مواظبت مي‌كنيد.‌ حتي اگر هميشه احساس عدم اطمينان مي‌كنيد، برخورد و رفتار مثبت را به دنياي اطراف هديه دهيد. برخورد مردم با شما، متاثر از رفتار و پوشش شماست. ‌بنابراين خود ارزشي و خود اعتمادي را به نمايش بگذاريد تا احترام را براي شما به ارمغان آورد.‌

3) بيش از حد توانتان كار نكنيد:
همه ما با سخت كوشي، خواهان تامين امنيت و رفاه خانواده مان هستيم. اما مهم اين است كه تعادل را در زندگي حفظ كنيم.‌ معمولا آن چه از نظر مالي دنبال مي‌كنيم با آن چه كه تحقق مي‌يابد يكسان نيست. اگر براي شما تامين معاش مهم‌تر از صرف وقت با عزيزان يا لذت بردن از زندگي است، بهتر است در تعيين اولويت ها بازنگري كنيد. سعي كنيد برقراري تعادل را از كسي كه بين زندگي شغلي و خانوادگي اش اين توازن را ايجاد كرده، بياموزيد يا اينكه با خانواده يا دوستانتان راجع به تاثيرات شغلي تان بر روي آن ها صحبت كنيد.‌

4) از افراد منفي دوري كنيد:
از ارتباط مسموم كه در شما احساس ناراحتي، عصبانيت يا ناامني ايجاد مي‌كند، اجتناب كنيد. ممكن است سخت به نظر آيد اما ارتباط خويش را باكساني كه براي شما افسردگي به ارمغان مي‌آورند به حداقل برسانيد؛ كساني كه اكثرا محبت‌هاي دريافتي را بدون پاسخ مي‌گذارند و يا كساني كه دائما از شما انتقاد مي‌كنند.‌ صداقت سخنان چنين افرادي را مورد ارزيابي قرار دهيد تا ببينيد كه ميزان حقايق موجود در سخنانشان تا چه حد بر اساس ارتباط مثبت و خوشبينانه است. اگر كساني شما را تحت فشار رواني قرار مي‌دهند صريحا از آنها بخواهيد شما را رها نمايند.‌

‌ 5) مثبت فكر كنيد: سعي كنيد از حداكثر توانايي هايتان استفاده كنيد و به قدرت خويش اتكا نماييد. علايق شخصي تان را با مطالعه و گذراندن كلاس‌ها توسعه دهيد.‌علايق جديد را امتحان كنيد و شكست هايتان را به كار گيريد. همه ما بخشي از اوقاتمان را از دست داده ايم اما افراد موفق از شكست هايشان درس آموخته اند و مغلوب شكست شان نشده اند.‌اگر شما توانايي هايتان را به خوبي توسعه دهيد و نقش مثبتي داشته باشيد واقعا قادر به تغيير موقعيت هاي منفي به موقعيت هاي مثبت خواهيد بود.‌

6) ورزش ورزش ورزش:
يك رژيم غذايي مناسب و قدري فعاليت بدني روزانه اعم از اينكه پياده روي آرام باشد يا كار بيرون، فشار و اضطراب را تخفيف مي‌دهد و روحيه را شاداب نگه مي‌دارد.‌ ورزش و تمرينات بدني، افراد را از احساس برتري طلبي رهايي و توانايي هاي سركوب شده ذهن را ترقي مي‌دهد. همين امر منجر به جلوگيري از افسردگي مي‌شود. براي اشخاص متفاوت، ورزش‌هاي مناسب آنها وجود دارد. تمرينات كششي و يوگا براي تخفيف فشار بسيار مناسبند. البته ورزش بيرون از منزل فوايد مضاعفي دارد؛ براي مثال نور آفتاب در بهبود روحيه و تخفيف افسردگي مفيد مي‌باشد.

‌ 7) بخشي از اوقاتتان را تنها بگذرانيد: لذت از جمع دوستان و تنهايي، دو بخش از زندگي هستند كه براي تقويت روحيه بسيار مهم مي‌باشند. به عنوان مثال، علاوه بر گذراندن دقايقي در حمام، گوش دادن به موسيقي يا بيرون رفتن از منزل به قصد لذت بردن از طبيعت، زماني را هم براي لذت بردن از تنهايي خويش صرف كنيد. ‌چنانچه اين امر را سخت يافتيد، ممكن است با توسل به اجتماع از مشاركت در موضوعات مهم دوري كنيد.‌

8) به ديگران كمك كنيد و اجازه دهيد ديگران هم به شما كمك كنند‌:
وقتي مشكلاتتان طاقت فرسا به نظر مي‌رسند، نشان دهيد كه كمك ديگران مي‌تواند اضطراب و دلواپسي شما را برطرف كند، بنابراين مشكلاتتان را كاملا در منظر ديگران قرار دهيد. كمك بلاعوض در مسائل اجتماعي يا كمك به دوستان نيز مي‌تواند به سود شما تمام شود. ‌اگر در مقابل كمكي كه دريافت كرده‌ايد به همان ميزان به ديگران مساعدت نماييد دامنه مناسبي از دوستان و اقوامي را بسط داده‌ايد كه شريك اوقات خوش شما و مددكاران زمان تنگي و سختي تان مي‌باشند.‌

9‌) ارتباط و مراودات:
با روشي روشن و در عين حال همراه با آرامش و متانت، احساساتتان را به خانواده و دوستان بيان كنيد و با دقت كامل به جواب آن ها گوش فرا دهيد. هرگز خود را تحت فشاري كه ناشي از عدم بيان احساساتتان است قرار ندهيد. چرا كه اين فشار، انفجار ناگهاني در پي خواهد داشت و ديگران بدون كوشش و تلاشي شمارا خواهند ناخت.‌ عصبانيتي را كه باعث پريشاني و دانستن نقاط ضعف شما مي‌شود، كنترل كنيد. هرگز اجازه ندهيد ديگران ذهن شما را بخوانند.‌

10) موقع احتياج، كمك بطلبيد:
افرادي را پيدا كنيد كه هنگام بروز مشكلات بتوانيد با آنها مشورت كنيد. چنانچه پس از مشورت با دوستانتان و خانواده، مشكلات‌تان همچنان طاقت فرسا جلوه مي‌نمايد و احساس عدم آرامش مي‌كنيد، با مشاوريني صحبت كنيد كه خواهان كمك و ياري به شما هستند. اگر احساس عدم امنيت، نگراني يا ناراحتي و پريشاني مي‌كنيد فورا از يك مشاور متخصص كمك بطلبيد.



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۲۹ ] [ احد احدي ]

چشمانش پر بود از نگراني و ترس ، لبانش مي لرزيد ، گيسوانش آشفته بود و خودش آشفته تر
- سلام كوچولو ... مامانت كجاست ؟
نگاهش كه گره خورد در نگاهم، بغضش تركيد. قطره هاي درشت اشكش ، زلال و و بي پروا چكيد روي گونه اش
- ماماااا..نم .. ما..مااا نم ...
صدايش مي لرزيد
- ا .. چرا گريه مي كني عزيزم ، گم شدي ؟
گريه امانش نمي داد كه چيزي بگويد ، هق هق ، گريه مي كرد
آنطوري كه من هميشه دلم مي خواست گريه كنم، آنگونه كه انگار سالهاست گريه نكرده بود، با بازوي كوچكش مدام چشم هايش را از خيسي اشك پاك مي كرد، در چشم هايش چيزي بود كه بغضم گرفت
- ببين ، ببين منم مامانمو گم كردم ، ولي گريه نمي كنم كه ، الان با هم ميريم مامانامونو پيداشون مي كنيم ، خب ؟
اين را كه گفتم ، دلم گرفت ، دلم عجيب گرفت. آدم ياد گم كرده هاي خودش كه مي افتد ، عجيب دلش مي گيرد. ياد دانه دانه گم كرده هاي خودم افتادم. پدر بزرگ ، مادربزرگ، پدر ، مادر ، برادر ، خواهر ، عمو ، كودكي هايم ، همكلاسي هاي تمام سال هاي پشت ميز نشستنم ، غرورم ، اميدم ، عشقم ، زندگي ام
- من اونقدر گم كرده داااارم ، اونقدر زياااد ، ولي گريه نمي كنم كه ، ببين چشمامو ...
دروغ مي گفتم ، دلم اندازه تمام وقت هايي كه دلم مي خواست گريه كنم ، گريه مي خواست. حسودي مي كردم به دخترك
- تو هم ... تو هم .. مام .. مام .. مامانتو .. گم كردي ؟
آرام تر شد. قطره هاي اشكش كوچكتر شد. احساس مشترك ، نزديك ترمان كرد. دست كوچكش را آرام گرفتم توي دستانم. گرماي دستش ، سردي دستانم را نوازش كرد. احساس مشترك ، يك حس خوب كه بين من و او يك پل زده بود ، تلخي گم كرده هامان را براي لحظه اي از ذهنمان زدود
- آره گلم ، آره قشنگم ، منم هم مامانمو ، هم يك عالمه چيز و كس ديگه رو با هم گم كردم ، ولي گريه نمي كنم كه ...
هق هق اش ايستاد ، سرش را تكان داد ، با دستم ، اشك هاي روي گونه اش را آهسته پاك كردم
پوست صورتش آنقدر لطيف و نازك بود كه يك لحظه از ترس اينكه مبادا صورتش بخراشد ، دستم را كشيدم كنار ...
- گريه نكن ديگه ، خب ؟
- خب ...
زيبا بود ، چشمانش درشت و سياه با لباني عنابي و قلوه اي. لطيف بود ، لطيف و نو ، مثل تولد ، مثل گلبرگ هاي گل اركيده. گيسوان آشفته و مشكي اش ، بلند و مجعد ...
- اسمت چيه دختركم ؟
- سارا
- به به ، چه اسم قشنگي ، چه دختر نازي
او بغضش را شكسته بود و گريه اش را كرده بود. او، دستي را يافته بود براي نوازش گونه اش ، و پناهي را جسته بود براي آسودنش. اميدي را پيدا كرده بود براي يافتن گم كرده اش ، و من ، نه بغضم را شكسته بودم ، كه اگر مي شكستم ، كار هردو تامان خراب ميشد و نه دستي يافته بودم و نه اميدي و نه پناهي ...
بايد تحمل مي كردم ، حداقل تا لحظه اي كه مادر اين دختر پيدا مي شد و بعد باز مي خزيدم در پسكوچه اي تنگ و اشك هاي خودم را با پك هاي دود ، مي فرستادم به آسمان ! بايد صبر مي كردم
- خب ، كجا مامانتو گم كردي ؟
با ته مانده هاي هق هقش گفت :
- هم .. هم .. همينجا ..
نگاه كردم به دور و بر ، به آدم ها ، به شلوغي و دود و صداهاي درهم و سياهي هاي گذران و بي تفاوت ، همه چيز ترسناك بود از اين پايين آدم ها ، انگار نه انگار ، مي رفتند و مي آمدند و مي خنديدند و تف بر زمين مي انداختند و به هم تنه مي زدند. بلند شدم و ايستادم. حالا ، خودم هم شده بودم درست ، عين آدم ها ...
دخترك دستم را محكم در دستش گرفته بود و من ، محكم تر از او ، دست او را
- نمي دوني مامانت از كدوم طرف تر رفت ؟
دوباره بغض گرفتش انگار ، سرش را تكان داد كه : نه
منهم نمي دانستم حالا همه چيزمان عين هم شده بود. نه من مي دانستم گم كرده هايم كدام سرزمين رفته اند و نه سارا. هر دو مان انگار ، همين الان ، از كره اي ديگر آمده بوديم روي اين سياره گرد و شلوغ
- ببين سارا ، ما هردوتامون فرشته ايم ، من فرشته گنده سبيلو ، توهم فرشته كوچولوي خوشگل. براي اولين بار از لحظه اي آشناييمان ، لبخند زد. يك لبخند كوچك و زير پوستي ، و چقدر معصومانه و صادقانه و ساده.
قدم زديم باهم ، قدم زدن مشترك ، هميشه برايم دوست داشتنيست ، آنهم با يك نفر كه حس مشترك داري با او ، كه ديگر محشر است ، حتي اگر حس مشترك ، گم كردن عزيز ترين چيزها باشد ،
هدفمان يكي بود ، من ، پيدا كردن گم كرده هاي او و او هم پيدا كردن گم كرده هاي خودش ...
- آدرس خونه تونو نداري ؟
لبش را ورچيد ، ابروهايش را بالا انداخت
- يه نشونه اي يه چيزي ... هيچي يادت نيست ؟
- چرا ، جاي خونه مون يه گربه سياهه كه من ازش مي ترسم ، با يه آقاهه كه .. ام .. ام ... آدامس و شوكولات ميفروشه
خنده ام گرفت ، بلند خنديدم ، و بعد خنده ام را كش دادم. آدم يك احساس خوب و شاد كه بهش دست ميدهد ، بايد هي كشش بدهد ، هي عميقش كند
سارا با تعجب نگاهم مي كرد
- بلدي خونه مونو ؟
دستي كشيدم به سرش
- راستش نه ، ولي خونه ما هم همين چيزا رو داره ... هم گربه سياه ، هم آقاهه آدامس و شوكولات فروش ...
لبخند زد
بيشتر خودش را بمن چسبانيد ، يك لحظه احساس عجيب و گرمي توي دلم شكفت
كاش اين دخترك ، سارا ، دختر من بود ...
كاش ميشد من با دخترم قدم بزنيم توي شهر ، فارغ از دغدغه ها و شلوغي ها ، همه آدم بزرگ ها را مسخره كنيم و قهقهه بزنيم
كاش ميشد من و ..
دستم را كشيد
- جونم ؟
نگاهش به ويترين يك مغازه مانده بود
- ازون شوكولاتا خيلي دوست دارم
خنديدم
- اي شيطون ، ... ازينا ؟
- اوهوم ...
- منم از اينا دوست دارم ، الان واسه هردومون مي خرم ، خب ؟
خنديد
- خب ، ازون قرمزاشا ...
- چشم
...
هردو ، فارغ از حس مشترك تلخمان ، شكلات قرمز شيرينمان را مي مكيديم و مي رفتيم به يك مقصد نامعلوم. سارا شيرين زباني مي كرد ، انگار يخ هاي بي اعتمادي و فاصله را همين شكلات ، آب كرده بود
- تازه بابام يك ماشين گنده خوشگل داره ، همش مارو ميبره شمال ، دريا ، بازي مي كنيم ...
گوش مي دادم به صدايش ، و لذتي كه مي چشيدم ، وصف ناشدني بود. سارا هم مثل يك شوكولات شيرين ، روحم را تازه كرده بود. ساده ، صادق ، پر از شادي و شور و هيجان ، تازه ، شيرين و دوست داشتني
- خب .. خب ... كه اينطور ، پس يه عالمه بازي هم بلدي ؟
- آآآآآره تازشم ، عروسك بازي ، قايم موشك ، بعدشم امم گرگم به هوا ..
ما دوست شده بوديم. به همين سادگي. سارا يادش رفته بود ، گم كرده اي دارد ، و من هم يادم رفته بود ، گم كرده هايم. چقدر شيرين است وقتي آدم كسي را پيدا مي كند كه با او ، دردهايش ناچيز مي شود و غم هايش فراموش. نفس عميق مي كشيدم و لبخند عميق تر مي زدم و گاهي بيخودي بلند مي خنديدم و سارا هم ، بلند ، و مثل من بي دليل ، مي خنديد. خوش بوديم با هم ، قد هردومان انگار يكي شده بود ، او كمي بلند تر ، و من كمي كوتاهتر و سايه هامان هم ، همقد هم ، پشت سرمان ، قدم ميزدند و مي خنديدند
- ااا. ...مااامااانم ....... مامان .. مامان جووووووووون
دستم را رها كرد ، مثل نسيم ، مثل باد
دويد
تا آمدم بفهمم چي شد ، سارا را ديدم در آغوش مادرش !
سفت در آغوش هم ، هر دو گريان و شاد ، هر دو انگار همه دنيا در آغوششان است. مادر ، صورتش سرخ و خيس ، و سارا ، اشك آلود و خندان با نيم نگاهي به من. قدرت تكان خوردن نداشتم انگار
حس بد و و خوبي در درونم جوشيدن گرفته بود. او گم كرده اش را يافته بود و شكلات درون دهان من انگار مزه قهوه تلخ ، گرفته بود ...
نمي دانم چرا ، ولي اندازه او از پيدا كردن گم كرده اش خوشحال نبودم
- ايناهاش ، اين آقاهه منو پيدا كرد ، تازه برام شكولات و آدامس خريد ، اينم مامانشو گم كرده ها ... مگه نه ؟
صورت مادر سارا ، روبروي من بود. خيس از اشك و نگراني ،
- آقا يك دنيا ممنونم ازتون ، به خدا داشتم ديونه ميشدم ، فقط يه لحظه دستمو ول كرد ، همش تقصير خودمه ، آقا من مديون شمام
- خانوم اين چه حرفيه ، سارا خيلي باهوشه ، خودش به اين طرف اومد ، قدر دخترتونو بدونين ، يه فرشته اس
سارا خنديد
- تو هم فرشته اي ، يه فرشته سبيلو ، خودت گفتي ...
هر سه خنديديم
خنده من تلخ
خنده سارا شيرين
- به هر حال ممنونم ازتون آقا ، محبتتون رو هيچوقت فراموش مي كنم ، سارا ، تشكر كردي از عمو ؟
سارا آمد جلو
- مي خوام بوست كنم
خم شدم
لبان عنابي غنچه اش ، آرام نشست روي گونه زبرم
دلم نمي خواست بوسه اش تمام شود
سرم همينطور خم بود كه صدايش آمد
- تموم شد ديگه
و باز هر دو خنديديم
نگاهش كردم ، توي چشمش پر بود از اعتماد و دوست داشتن
- نمي خواي من باهات بيام تا تو هم مامانتو پيدا كني ؟
لبخند زدم
- نه عزيزم ، خودم تنهايي پيداش مي كنم ، همين دور وبراست
- پيداش كنيا
- خب
....
سارا دست مادرش را گرفت
- خدافظ
- آقا بازم ممنونم ازتون ، خدانگهدار
- خواهش مي كنم ، خيلي مواظب سارا باشيد
- چشم
همينطور قدم به قدم دور شدند ، سارا برايم دست تكان داد ، سرش را برگردانده بود و لبخند مي زد
داد زد
- خدافظ عمو سبيلوي بي سبيل
انگار در راه رفتن مادرش بهش گفته بود كه اين آقاهه كه سبيل نداشت كه ...
خنديدم
.....
پيچيدم توي كوچه. كوچه اي كه بعدش پسكوچه بود. يك لحظه يادم آمد كه اي داد بيداد ، آدرسشو نگرفتم كه. هراسان دويدم
- سارا .. سار ... ا
كسي نبود ، دويدم. تا انتهاي جايي كه ديده بودمش
- سارااااااااا
نبود ، نه او ، نه مادرش ، نه سايه شان
....
رسيدم به پسكوچه. بغضم آرام و ساكت شكست. حلقه هاي دود سيگار ، اشك هايم را مي برد به آسمان. سارا مادرش را پيدا كرده بود. و من ، گم كرده اي به تمامي گم كرده هايم افزوده بودم. گم كرده اي كه برايم ، عزيزتر شده بود از تمامي شان
....
پس كوچه هاي بي خوابي من ، انتهايي ندارد. بايد همينطور قدم بزنم در تماميشان. خو گرفته ام به ، با خاطرات خوش بودن. گم كرده هاي من ، هيچ نشانه اي ندارند. حتي گربه سياه و آقاي آدامس فروش هم ، نزديكشان نيست. من گم كرده هايم را توي همين كوچه پسكوچه هاي تنگ و تاريك گم كرده ام. كوچه پس كوچه هايي كه همه شان به هم راه دارند و ، هيچوقت ، تمام نمي شوند. كوچه پس كوچه هايي كه وقتي به بن بستش برسي ، خودت هم مي شوي ، جزو گم شده ها ...

 



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۲۹ ] [ احد احدي ]

بيست نكته جهت افزايش اعتماد به نفس

يك - توكل به خدا

دو- تمركز پيشاپيش روي موفقيت

سه- تهيه يك ليست از توانائي ها

چهار- مواظبت از جسم خود

پنج- داشتن تبسم بر لب

شش - داشتن ژست (حالت) مناسب

هفت - تنفس عميق

هشت - خواب مناسب

نه - گذشت وبخشيدن همه

ده - تشكر از خوبي ديگران

يازده - شكر گزاري در همه حال

دازده - فكر نمودن به اعتماد به نفس

سيزده - تكرار عبارات تائيدي مثبت

چهارده - مطالعه كتب الهام بخش و مفيد

پانزده - توجه به ظاهر خود

شانزده - احترام به ديگران

هفده - حرف زدن با صداي بلند و جدي

هجده - افزودن بر سرعت راه رفتن تا ميزان ۲۵% و تا حد اعتدال

نونزده - جدي بودن هنگام دست دادن

بيست - تسليت و تبريك گفتن و هديه دادن

 



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۲۸ ] [ احد احدي ]

بررسي افزايش جرايم ناشي از دوستي‌هاي اينترنتي در ميان جوانان

دوستي‌هاي اينترنتي، حركت با چراغ خاموش

 كليك اول: سارا 2 سال گذشته در چنين روزهايي روي تخت بيمارستاني در شهريار جان باخت. 3 مرد جوان كه او را به بيمارستان آورده بودند، با شنيدن خبر مرگش يكباره ناپديد شدند. در همان نخستين لحظات، پزشكان بيمارستان دريافتند دختر جوان بر اثر مسموميت شديد با قرص‌هاي روانگردان و مخدر شيشه به حالت كما رفته و ديگر هيچ گاه بيدار نشده است. او قرباني عشق اينترنتي به جوان همشهري‌اش شد. اين را مجيد، يكي از آن جواناني كه در ارتباط با اين ماجرا دستگير شد، مي‌گويد: آن دختر را كريم به خانه ما آورد. مي‌گفت با او كه همشهري‌اش است، از طريق اينترنت آشنا شده و به او گفته اگر با هم به تهران فرار كنند، مي‌توانند با هم ازدواج كنند و زندگي خوبي داشته باشند. او هم قبول كرده بود و آمده بودند به تهران. اما كريم زير قولش زد.
دختر بيچاره را به باغي در اطراف شهريار منتقل كرديم. روز مرگش داخل باغ قصد آزارش را داشتيم و براي اين كه به خواسته‌مان برسيم، مقدار زيادي قرص روانگردان و مخدر شيشه به او داديم و نقشه شيطاني‌مان را اجرا كرديم. وقتي به خودمان آمديم، ديديم يخ كرده و ديگر نفس نمي‌كشد.ترسيده بوديم. رسانديمش بيمارستان. از حرف‌هاي پزشكان معلوم بود زنده نمي‌ماند. ما هم از آنجا فرار كرديم.

كليك دوم: اواخر مردادماه سال گذشته جسد دختري كه سر و صورتش با جسم سختي مجروح شده بود، در اطراف يك پارك كشف شد. دختر جوان با وجود مجروح بودن جنين 7 ماهه‌اي داشت. پس از اطلاع، ماموران در محل حاضر و تحقيقات وسيعي درباره كشف هويت مقتوله كردند و نيز علت قتل را در دستور كار خود قرار دادند.

بررسي مدارك شخصي، رايانه و پرينت تلفن نيلوفر نشان داد دختر جوان از طريق چت با پسري 23 ساله در ارتباط بوده است. جوان دستگير و در بازرسي منزل وي مدارك مقتوله پيدا مي‌شود و مرد جوان لب به اعتراف گشوده و پرده از جنايت تلخي برمي‌دارد كه از روي نگراني و ترس از آبروريزي از ارتباط پنهاني با دختر بيچاره شب هنگام او را به محل خلوتي كشانده تا با قتلش براي هميشه خود را از شر اين كابوس وحشتناك خلاص كند.

پزشكي قانوني علت مرگ دختر جواني را كه در پي يك رابطه اينترنتي از خانه فرار كرده و به منزل پسر مورد علاقه‌اش رفته بود، مصرف بيش از حد مشروب الكلي اعلام كرد.

كليك سوم: سارا، نيلوفر و ده‌ها دختر و زن جواني كه در پرونده‌هاي مشابه از خانه فرار كرده، مورد تعرض قرار گرفته يا به قتل رسيده‌اند اولين قربانياني عشق‌هاي كور اينترنتي نيستند؛ همان‌طور كه آخرين اين قربانيان نيز نخواهند بود. دوستي‌هاي پنهان اينترنتي مدت‌هاست همچنان قرباني مي‌گيرد. كم نيستند كاربراني كه از طريق چت روم‌ها با سايت‌هاي دوست‌يابي در فضاي مجاز اينترنت خطر ارتباطي از اين نوع را با همه مشكلات ريز و درشتش به جان خريده و بابت اين ارتباط بهاي سنگيني پرداخته‌اند.چند سالي است اينترنت و فضاي مجازي نه تنها مراكز اداري و تجاري، بلكه در بسياري از خانه‌هايي كه فرزندان نوجوان و جوان دارند، جايي براي خود پيدا كرده است و كاربران اينترنتي از اين فناوري براي انجام كارهاي مختلف استفاده مي‌كنند. در اين ميان، دوستان اينترنتي بسياري پيدا مي‌كنند، با آنها آشنا مي‌شوند، چت مي‌كنند، شماره تلفن رد و بدل مي‌كنند، آدرس مي‌دهند و... گاهي مواقع نيز اين آشنايي‌ها و دوستي‌ها به عشق‌هاي اينترنتي و ازدواج مي‌انجامد.افرادي كه وارد فضاي جت مي‌شوند 2 نوع هستند. دسته اول افرادي هستند كه چنين رابطه‌هايي برايشان هيچ معني‌اي ندارد و فقط براي اين كه اوقات بيكاريشان را پر كنند و گپي زده باشند يا قصد داشته باشند مدتي احساسات بقيه را به بازي بگيرند به جستجو در فضاي مجازي مي‌پردازند. دسته دوم افرادي هستند كه بسيار سريع تحت تاثير احساساتشان قرار مي‌گيرند. خيلي زود به ديگران و بخصوص جنس مخالفشان وابسته مي‌شوند و هميشه منتظر دريافت ايميل از عشق مجازيشان هستند. هميشه به او فكر مي‌كنند و گاه هفته‌ها بدون اين كه حتي يك بار دوست اينترنتي خود را ديده باشند، به او وابسته مي‌شوند و شب و روزشان را با فكر عشق مجازيشان سر مي‌كنند.

هيچ فرقي نمي‌كند اين ارتباط فقط از سر كنجكاوي باشد يا براي پر كردن ساعات بيكاري، تفنني باشد يا جدي، به قصد دوستي باشد يا براي پيدا كردن مرد يا زن روياها كه به ازدواج ختم شود. مهم اين است كه بررسي‌ها و تحقيقات پليس و اتفاقات تلخي كه طي سال‌هاي اخير رخ داده، بيانگر اين واقعيت تلخ است كه آمار آسيب‌هاي اجتماعي همچون تجاوز به عنف، فرار دختران از خانه، سوءاستفاده و اخاذي از قربانيان و حتي قتل كه يك سر آن به دوستي‌هاي اينترنتي منتهي مي‌شود، روزبه‌روز در حال افزايش است.استفاده از اينترنت، روشي جديد براي اغفال دختران و زنان توسط باندهاي قاچاق طي سال‌هاي اخير بوده است. دلالان و قاچاقچيان انسان ابتدا از طريق چت و دادن تصوير خود با استفاده از شيوه‌هاي خاص، طرح دوستي با اين دختران را ريخته و سپس با وعده ازدواج، كار خوب و درآمد بالا، آنها را به كشور مورد نظر دعوت كرده و در آنجا به قاچاقچيان تحويل مي‌دهند.

منو از خطر نترسون!

برخي كارشناسان ارتباط‌هاي دوستانه اينترنتي بويژه دوستي‌هاي دختران و پسران در فضاي چت كه بعضا ممكن است به ازدواج‌هاي اينترنتي نيز ختم شود را حركت با چراغ خاموش و بي‌سروصداي زندگي تعبير كرده و ترجيح مي‌دهند پيش از آن كه در داخل يا خارج از كشور، كسي را انتخاب كنند، او را در سكوت بشناسند؛ البته شكستن اين سكوت، كار را بر جوان سخت مي‌كند.

پسر يا دختري را تصور كنيد كه دقيقا بر مبناي خيال از پشت 2‌مانيتور، رشته‌هاي ارتباط با همديگر را مي‌تنند و با اين كه چنين تنيدني كار لذت‌بخشي براي آن دو است؛ اما متوجه نمي‌شوند اين رشته‌ها آنقدر متراكم و حقيقي نيست كه تاب وزن واقعيت را داشته باشد.در واقع ذهن دختر يا پسر در لحظه چت، تصوير ذهني را با تصوير عيني اشتباه مي‌گيرد. از سوي ديگر اعتياد به اين تصوير ذهني، حاصل از وقت‌گذراني در دنياي مجازي، فرد را از دنياي واقعي و دغدغه‌هايش از جمله كار، تحصيل، تفريح و مسووليت‌هاي ديگر بازمي‌دارد. او مجبور است تا پاسي از شب، چشم‌هايش را به مانيتور بدوزد و صبح فردا را با احساس خستگي، خمودگي و ضعف آغاز كند.در سايت ياهو، هزاران نفر در اتاق‌هاي چت در حال جستجوي فرد مورد نظر براي گفتگو هستند. كاربران حاضر در اين چت‌روم‌ها بيشتر نوجوانان و جوانان هستند كه گاه به دليل برخي محدوديت‌هاي خانوادگي از يك سو و كنجكاوي براي برقراري ارتباط با جنس مخالف ساعت‌ها در فضاي مجازي براي يافتن فرد مورد نظر خود جستجو مي‌كنند.

اين روزها استدلال كاربراني كه در فضاي اتاق‌هاي چت به جستجوي دوست مي‌گردند؛ حول محور آشنايي با دنياي تازه، كسب تجربه و ايجاد زمينه‌اي براي شناخت و آشنايي‌هايي بيشتر بين 2 جنس مخالف مي‌چرخد: «مي‌خواهم خودم انتخاب كنم؛ پس لطفا منو از خطر نترسون.»

مركز افكارسنجي دانشجويان ايران (ايسپا) در سال 85 تحقيقي را روي تعدادي از كاربران اينترنتي با طرح اين موضوعات كه چند درصد كاربران چت مي‌كنند؟ چند درصد آنها موفق به پيدا كردن دوست مي‌شوند؟ و چند درصد آنها پس از پيدا كردن دوست، آنها را ملاقات مي‌كنند؟ انجام داد كه نتايج اين بررسي و پاسخ كاربران اينترنت به اين پرسش‌ها جالب و قابل تامل است.

2/47 درصد كاربران داراي دوست اينترنتي بوده‌اند و 8/52 درصد دوست اينترنتي نداشته‌اند. 3/64 درصد افرادي كه دوست يا دوستان اينترنتي داشته‌اند، پس از دوستي با آنها ملاقات نكرده‌اند و تنها 7/35 درصد پس از دوستي اينترنتي يكديگر را ملاقات كرده‌اند.

بيا فرار كنيم

بررسي پرونده‌هاي ارجاع شده به اداره آگاهي بويژه در بخش پرونده‌هاي مربوط به فرار دختران از خانه بيانگر اين است كه در بيشتر موارد، دختراني كه به دليل شرايط نامناسب خانوادگي، خانه را ترك كرده‌اند، پاي پسري كه بيرون از محيط خانه در شهر ديگري انتظارشان را مي‌كشيده تا با يكديگر به شهر يا كشور ديگري فرار كرده و آنجا زندگي مشترك خود را تشكيل دهند، در ميان بوده است.وعده‌هاي رنگارنگ و فريبنده‌اي كه در زندگي بسياري از دختران يا حتي زناني كه به اين اميد، خانه را ترك مي‌كنند، در همان چند روز اوليه حضور در خيابان رنگ سراب به خود مي‌گيرند و دختران جوان خيلي زود مي‌فهمند كه تمام آن حرف‌ها و آرزوهاي رنگارنگ و دلنشين كه از زبان مرد روياهايشان مي‌شنيدند، فريبي بيش نبوده است.دختر نوجواني در مشهد از طريق چت با پسر جواني در تهران آشنا مي‌شود. دختر كه مطمئن است خانواده‌اش اجازه تنها سفر كردن را به او نمي‌دهند، صبح زود به بهانه رفتن به كتابخانه از خانه خارج مي‌شود و با تهيه بليتي عازم تهران مي‌شود.

از آنجا كه در تهران جا و مكاني نداشته، مجددا با دوست خود تماس مي‌گيرد و به نشاني خانه‌اي كه دوستش به او مي‌دهد، مي‌رود و در آنجا توسط آن پسر و دوستان او مورد سوءاستفاده قرار مي‌گيرد.پسر و دختر جواني از طريق چت با يكديگر آشنا مي‌شوند. پس از مدتي پسر كه در كشور تركيه است، از دختر مي‌خواهد كه به تركيه سفر كند تا در آنجا يكديگر را ملاقات كنند. دختر جوان كه مي‌دانست پدرش به او اجازه خروج از كشور را نخواهد داد، از خانه گريخت. پس از چند روز بلاتكليفي، هنگامي كه قرار بود با اندك پس‌اندازش شبانه و به صورت قاچاق از مرز عبور كند، شناسايي شد.جالب اينجاست كه دختر جوان در اظهاراتش عنوان كرده بود كه چيز زيادي از جزئيات سفرش نمي‌دانسته و پسر جوان تنها به او گفته كه پس از رسيدن به تركيه، با وي تماس خواهد گرفت.

انتقامجويي اينترنتي

بررسي جرايمي همچون قتل، تجاوز به عنف، اخاذي با تهديد توزيع عكس، فيلم خصوصي يا مطلع كردن خانواده از روابط پنهاني دختر و در يك كلام انتقامجويي‌هاي سياه اينترنتي شايد نه همه اما پايان بسياري از دوستي‌ها و روابط پنهاني در دنياي مجازي بوده است.

بسياري از اين اتفاقات تلخ گاه زماني اتفاق مي‌افتد كه يكي از طرفين اين ارتباط كه در بيشتر موارد در مورد مردان مصداق پيدا مي‌كند، با اطلاع از اين‌كه دختر مورد علاقه‌اش كه با او از طريق دنياي مجازي آشنا شده، ديگر حاضر به ادامه اين ارتباط و تن دادن به خواسته‌هاي بعدي او نيست و قصد پايان اين رابطه را دارد يا اين‌كه قرار است با شخص ديگري ازدواج كند، رقم مي‌خورد.

در مواردي نيز در همان آغاز رابطه، هدف از ارتباط‌هاي دوستانه اينترنتي كاملا حساب‌شده و مشخص است؛ يعني يك نفر از طرفين اين ارتباط كه متاسفانه مروري بر پرونده‌ها و حوادث مرتبط در اين زمينه بيانگر شيوع بيشتر آن از سوي مردان است، با جستجو در فضاي چت و ارائه بخشي از خصوصيات فردي شامل سن، وضعيت ظاهري، مالي، تحصيلي و ... خود كه گاه ممكن است دور از واقعيت موجود نيز باشد، براي پيدا كردن دوستي از جنس مخالف ابراز تمايل مي‌كند و بتدريج با ملاقات‌هاي حضوري و در نهايت با دادن قول ازدواج كه به رد و بدل شدن عكس و گاه روابط نامشروع مي‌انجامد، اعتماد طرف مقابل را به خود جلب مي‌كند، سپس مرحله اصلي نقشه از قبل طراحي‌شده خود را كه تهديد به توزيع عكس و فيلم در سايت‌هاي غيراخلاقي در صورت نپرداختن مبالغ كلان است، به اجرا مي‌گذارند.

در يكي از تاسف‌آورترين پرونده‌هاي اين زمينه كه در دادسراي جنايي تهران پيگيري شد، مرد جواني پس از آن‌كه دختر مورد علاقه‌اش با فرد ديگري ازدواج كرد، تصاوير او را روي يك سايت مستهجن قرار داد و با دادن شماره تلفن خانه دختر جوان از بينندگان اين سايت خواست تا براي قرار گذاشتن با زن جوان با اين شماره تماس بگيرند. عامل اين انتقامجويي سياه اگرچه با شكايت زن جوان و دخالت پليس بسرعت دستگير شد، اما زندگي زن جوان را تا مرز نابودي پيش برد.

افزايش نگران‌كننده جرايم اينترنتي

پيچيده‌تر شدن روابط اجتماعي و افزايش روزافزون وسايل ارتباط جمعي و كاربران اين وسايل از جمله اينترنت موجب خارج شدن روابط افراد خانواده از حالت ساده چهره به چهره يا تلفني و تغيير شكل آن در قالب شكل‌گيري روابط پيچيده‌تري به طور غيرمستقيم و از طريق اينترنت و چت طي سال‌هاي اخير شده است و از آنجا كه در اين گونه رابطه‌ها طرفين بدرستي نمي‌توانند هويت يكديگر را شناسايي كنند، همين امر زمينه جرايم و سوءاستفاده‌هاي اينترنتي مي‌شود.

اين اظهارات بازپرس شعبه اول دادسراي ويژه فرودگاه‌هاي تهران در گفتگو با «جام‌جم» است كه با طرح نمونه‌هايي از چند پرونده متعدد در حوزه جرايم اينترنتي شامل قتل، فرار دختران از خانه و تجاوز به عنف معتقد است: به دليل همين پيچيدگي‌هايي كه در مخفي بودن هويت كاربران اينترنت و بويژه در فضاي چت‌روم‌ها وجود دارد، پرونده‌هاي موجود بيانگر اين واقعيت است كه آمار جرايم و سوءاستفاده‌هاي اينترنتي طي سال‌هاي اخير در حال افزايش است بويژه اين كه زنان و دختران جوان آسيب‌پذيري بيشتري در اين گونه رابطه‌ها دارند كه اين امر نگران‌كننده است.

فرهنگ‌سازي به جاي برخورد چكشي

بازپرس بهروز مهاجري تاكيد مي‌كند: برخوردهاي چكشي مانند اين كه به جوانان و نوجوانان اجازه استفاده از اينترنت را ندهيم، يا سايت‌هاي خاص اينترنتي را پاك كنيم نه تنها مشكلي را حل نمي‌كند بلكه با اين كارها صرفا صورت مساله را پاك مي‌كنيم و در مقابل عواقب و پيامدهاي سويي را از اين طريق متوجه جامعه مي‌كنيم كه ممكن است اثرات جبران‌ناپذير بيشتري را به جوانان تحميل كند.وي با اشاره به ضرورت فرهنگ‌سازي در ميان نوجوانان و جوانان براي استفاده صحيح از اينترنت هم از سوي خانواده‌ها و هم توسط رسانه‌‌هاي جمعي و ساير نهادهاي آموزشي در جامعه تصريح مي‌كند: همان طور كه گفته شد نمي‌توان استفاده از اينترنت و جستجو در فضاي چت‌روم‌ها را براي دختران و پسران جوان و نوجوان محدود يا ممنوع كرد، اما حداقل مي‌توان به اين گروه از كاربران اينترنتي هشدار داد كه اگر وارد محيط چت مي‌شوند نسبت به عواقب و سوء‌استفاده‌هاي احتمالي دوست‌هاي اينترنتي هوشيار باشند.

زنگ‌ها براي كه به صدا درمي‌آيند؟

يك پژوهشگر اجتماعي بيشترين كاربران اينترنت و جستجوگران در فضاي چت را جوانان مي‌داند و معتقد است اين جوانان هم در نحوه استفاده صحيح از فناوري اينترنت و هم در زمينه برقراري ارتباط با جنس مخالف، آشنايي و ازدواج بي‌تجربه هستند، چرا كه آنها تنها با گفتگوهاي كوتاه چند جلسه‌اي بسرعت دلبستگي پيدا كرده، عاشق مي‌شوند و تصور مي‌كنند طرف مقابل هماني است كه سال‌ها به دنبالش مي‌گشته‌اند.

دكتر سيدهادي معتمدي، معتقد است كه اين وضعيت بويژه در دختران جوان بيشتر شيوع دارد، چرا كه آنها به دليل احساسات خاص زنانه و زودباوري كه نسبت به ابراز عشق جنس مخالف دارند در كوتاه‌ترين زمان احساسات خود را بر منطق غلبه داده و چنان مجذوب طرف مقابل خود در آن سوي چت مي‌شوند كه حتي تصور اين كه اين ارتباط ممكن است ارتباطي از پيش برنامه‌ريزي شده براي بهره‌برداري‌هاي خاص باشد را به خود راه نمي‌دهند .

وي تصريح مي كند ضروري است نحوه استفاده صحيح از فناوري اينترنت به عنوان واحدهاي درسي در مدارس به نوجوانان و جوانان آموزش داده شود و از سوي ديگر بايد توام با اين قضيه براي نوجوانان و جوانان كاربران اينترنتي آگاه‌سازي انجام شود كه هم دختران و هم پسران از همان ابتداي آغاز چنين روابطي همواره هوشيار بوده و نسبت به كوچك‌ترين نشانه‌هاي احتمال عواقب سوء چنين ارتباطي حساس باشند و با هوشمندي و درايت صحيح در چنين ارتباط‌هايي سنجيده رفتار كنند.

وقايع تلخي كه هر روز بر صفحات حوادث روزنامه‌ها نقش مي‌بندد، پرونده‌هاي متعدد زيردست بازپرسان و كارآگاهان دايره جرايم جنايي، افزايش آمار جرايم اينترنتي در كشور، افزايش آسيب‌هاي اجتماعي همچون دختران فراري، قتل، تجاوز به عنف و ... هشداري است مبني بر اين كه آمار جرايم و سوءاستفاده‌هاي اينترنتي در جامعه طي سال‌هاي اخير با رشد تصاعدي نگران‌‌كننده‌اي در حال افزايش است.

هدف از اين گزارش تنها برانگيختن نگراني‌ها در جامعه نيست بلكه تلنگري است در درجه اول به نوجوانان و جوانان و خانواده‌هاي آنها كه آگاه باشند و هوشيار و در درجه بعدي به صاحب‌نظران، مسوولان و متوليان امر در حوزه آسيب‌هاي اجتماعي تا با درك عميق از اهميت برخي عواقب سوء اين پديده نوظهور، با برنامه‌ريزي صحيح براي ارتقاي سطح فرهنگ آحاد جامعه در رده‌هاي سني مختلف بويژه جوانان و نوجوانان گامي هر چند كوچك در راستاي پيشگيري و كنترل افزايش آمار جرايم اينترنتي و آسيب‌هاي اجتماعي ناشي از آن در جامعه بردارند

 



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۲۸ ] [ احد احدي ]


Thoughts for Life

انديشه هاي زندگي



The best cosmetic for lips is truth
زيباترين آرايش براي لبان شما راستگويي

for voice is prayer
براي صداي شما دعا به درگاه خداوند

for eyes is pity
براي چشمان شما رحم و شفقت

for hands is charity
براي دستان شما بخشش

for heart is love
براي قلب شما عشق

and for life is friendship
و براي زندگي شما دوستي هاست



No one can go back and make a brand new start
هيچ كس نميتونه به عقب برگرده و همه چيز را از نو شروع كنه

Anyone can start from now and make a brand new ending
ولي هر كسي ميتونه از همين حالا عاقبت خوب و جديدي را براي خودش رقم بزنه



God didn't promise days without pain
خداوند هيچ تضمين و قولي مبني بر اين كه حتما روزهاي ما بدون غم بگذره

laughter, without sorrow, sun without rain
خنده باشه بدون هيچ غصه اي، يا خورشيد باشه بدون هيچ باروني، نداده

but He did promise strength for the day, comfort for the tears
ولي يه قول رو به ما داده كه اگه استقامت داشته باشيم در مقابل مشكلات،
تحمل سختي ها رو برامون آسون ميكنه

and light for the way
و چراغ راهمون ميشه



Disappointments are like road bumps, they slow you down a bit

نا اميدي ها مثل دست اندازهاي يك جاده ميمونن
ممكنه باعث كم شدن سرعتت در زندگي بشن

but you enjoy the smooth road afterwards
ولي در عوض بعدش از يه جاده صاف و بدون دست انداز بيشتر لذت خواهي برد

Don't stay on the bumps too long
بنابر اين روي دست اندازها و ناهمواريها خيلي توقف نكن

Move on
به راهت ادامه بده



When you feel down because you didn't get what you want just sit tight
and be happy
وقتي احساس شكست ميكني كه نتونستي به اون چيزي كه مي خواستي برسي
ناراحت نشو

because God has thought of something better to give you
حتما خداوند صلاح تو رو در اين دونسته و برات آينده بهتري رو رقم زده



When something happens to you, good or bad
وقتي يه اتفاق خوب يا بد برات ميافته هميشه

consider what it means
دنبال اين باش كه اين چه معني و حكمتي درش نهفته هست



There's a purpose to life's events
براي هر اتفاق زندگي دليلي وجود دارد

to teach you how to laugh more or not to cry too hard
كه به تو ميآموزد كه چگونه بيشتر شاد زندگي كني و كمتر غصه بخوري



You can't make someone love you
تو نميتوني كسي رو مجبور كني كه تو رو دوست داشته باشه

all you can do is be someone who can be loved
تمام اون كاري كه ميتوني انجام بدي
اينه كه تبديل به آدمي بشي كه لايق دوست داشتن هست

the rest is up to the person to realize your worth
و عاقبت كسي پيدا خواهد شد كه قدر تو رو بدونه



It's better to lose your pride to the one you love
بهتره كه غرورت رو به خاطر كسي كه دوست داري از دست بدي تا اين كه

than to lose the one you love because of pride
كسي رو كه دوست داري به خاطر غرورت از دست بدي



We spend too much time looking for the right person to love
ما معمولا زمان زيادي رو صرف پيدا كردن آدم مناسبي براي دوست داشتن

or finding fault with those we already love
يا پيدا كردن عيب و ايراد كسي كه قبلا دوستش داشتيم ميكنيم

when instead
بايد به جاي اين كار

we should be perfecting the love we give
در عشقي كه داريم ابراز ميكنيم كامل باشيم



Never abandon an old friend
هيچوقت يه دوست قديميت رو ترك نكن

You will never find one who can take there place
چون هيچ زماني كسي جاي اون رو نخواهد گرفت

Friendship is like wine
دوستي مثل شراب ميمونه

it gets better as it grows older
كه هر چي كهنه تر بشه ارزشش بيشتر ميشه



When people talk behind your back, what does it mean
وقتي مردم پشت سرت حرف ميزنن چه مفهومي داره ؟

Simple! It means that you are two steps ahead of them
خيلي ساده ! يعني اين كه تو دو قدم از اون ها جلوتري

So, keep moving ahead in Life
پس، در زندگي راهت رو ادامه بده

 



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۲۷ ] [ احد احدي ]
١.  مردان دوست دارند، براي فرزندان ، دوستان و اقوامشان يك قهرمان باشند ، از كاستيهاي آنان ، بااحتياط و در زمان تنهايي صحبت كنيد . هيچ وقت غرور آنها را جلوي ديگران خورد نكنيد .

٢. يادتان باشد ، مردها در مقابل فشار رواني ناشي از سقوط اقتصادي يا ورشكستگي از خانم ها ضعيف ترند و زودتر دچار عوارض و بيماري هايي مانند سكته ي قلبي مي شوند ، در چنين مواقعي از او حمايت كنيد ، سرزنش فايده اي ندارد .

٣ . مردها دوست دارند شما ايمان داشته باشيد ، كه آنها همه ي كارها را مانند يك "مرد" انجام ميدهند ، از قديم و نديم گفته اند كه خانم ها هنر پيشه هاي خوبي هستند ، در اين قسمت مورد بخصوص ، تظاهر مهم تر از ايمان قلبي است .

۴. هيچ مردي از زندگي در كنار همسري قرقرو ، احساس خشنودي و رضايت نمي كند ، هميشه حد را نگه داريد .

۵. يكي از مهمترين نيازهاي مردان ، اطمينان از اين موضوع است ، كه همسرشان به آنها افتخار مي كند ، پول و قدرت همه چيز نيستند ، شرافت ، اخلاق خوب ، سخت كوشي ، اميد ، وفاداري ، تسليم نشدن در مقابل حوادث روزگار ، همه و همه قابل تحسين هستند ، بهانه اي براي تحسين كردن بيابيد .

۶.  مردان متولد فروردين رك و راست ، تند و آتشين مزاج و پر حرارت ، عاشق پيشه ف حادثه جو ، حسود ، پرتوقع و رياست طلب هستند كه دوست دارند رهبر و فرمانده باشند . اگر در جستجوي يك مرد سربراه ، هميشه يكنواخت ، و صد درصد مطمئن و امن و امان هستيد ، قبل از گفتن " بله " به مرد فروردين ، تمام فكرهاي تان را بكنيد . اما اگر طالب عشق و هيجان هستيد ، او بهترين مرد دنياست .

٧. اگر شوهرتان متولد اولين ماه سال است ، فقط و فقط وقتي به كمكش برويد كه از شما مدد بخواهد . درست است كه شما همسرش هستيد اما بايد هميشه يكي دو قدم خود را از او عقب تر نگاه داريد .

٨. بعضي از مردها پدر بودن را دوست دارند ، اما در عين حال ممكن است نسبت به بچه هايش نوعي حسادت خاص نشان بدهند و اگر ببينند كه بچه ها براي مادرشان يا مادرشان براي بچه ها بيش از او ارزش قائلند ، گرفتار سادت مي شوند و يك حالت بي تفاوتي نسبت به آنها يا شما پيدا مي كند . سعي كنيد ، همدلي و تعادل و مساوات در خانواده برقرار باشد و سلسله مراتب رعايت حق در خانواده را نيز رعايت كنيد : اول روح و جسم خود ، دوم همسر و بعد فرزندان .

٩. مرد متولد ارديبهشت دير ناراحت مي شود ولي اگر ناراحت بشود دنيا را بهم مي ريزد . در اين حالت بگذاريد خودش آرام شود ، هيچ تلاشي در جهت آرام شدن او انجام ندهيد در غير اين صورت پشيمان مي شويد .

١٠.  زماني كه يك مرد متولد ارديبهشت نسبت به شما ابراز عشق مي كند ، اين كار را واقعا" و از صميم قلب انجام مي دهد و منظورش به هيچ صورت چاپلوسي نيست اما به هر حال احتياط را از دست ندهيد ، به هر حال او مرد است و غرايض مختص جنس خود را دارد .

١١. وقتي در جمع هستيد ، گپ مي زنيد ، بحث مي كنيد ، گاهي اوقات نيز بگذاريد مردتان " فرد برتر " باشد .

١٢. يك مرد متولد ارديبهشت وقتي هدفي را انتخاب كرد ، نسبت به تمام خطرات احتمالي كه ممكن است سر راهش قرار بگيرند ، بي اعتنا مي ماند ، پس سعي كنيد ، در انتخاب هدف و پيش از تصميم قطعي موثر باشيد ، بعد از آن ديگر...

١٣. مرد متولد ارديبهشت در هر كجا كه باشد ، به اين اصل قديمي كه مرد ، مرد است و زن ، زن ، اعتقاد قلبي دارد . پس سعي نكنيد كه به بهانه اين كه آرايشگاه بوده ابد سر و ته ناهار يا شام را با يك غذاي حاضري و يك فنجان چاي و يك شيشه نوشابه به هم بياوريد . او مايل است غذايش به همان شيوه ي سنتي در آشپزخانه پخته بشود و به سر سفره آورده شود . ضمنا" سعي كنيد كه دست پختتان تا حد امكان خوب باشد .

١۴. به جان مرد متولد ارديبهشت ، كه اصولا" يك مرد كاري است ، دائم نق نزنيد كه تن پرور و تنبل است ، اين كار درست مثل تكان دادن يك پارچه قرمز رنگ جلوي يك گاو نر است . اگر هم واقا" چنين است ، سعي كنيد با تشويق كار خود را پيش ببريد .

١۵. مردان كشور ما بيش از مردان كشورهاي به اصطلاح متمدن زنان خود را دوست دارند ، مي دانيد در بسياري از كشورهاي به اصطلاح متمدن ، زماني كه زن با شوهر با هم به رستوران مي روند ، هر كدام بايد سهم خود را بپردازند ؟؟؟

١۶. مردها كسي را كه " بسيار "دوست دارند ، چنان نشان مي دهند كه فقط " مقداري " دوستش دارند .

١٧. مرد متولد خرداد راز دروني اش را خيلي سخت با كسي در ميان مي گذارد و معمولا" كسي را به صندوقچه اسرار دل خود محرم نمي كند و اگر شما همسر چنين مردي هستيد ، بهتر است كه براي گشودن اين صندوق اسرار پافشاري و اصرار نكنيد و او را به حال خود بگذاريد . هر وقت خودش بخواهد در اين صندوق به راحتي گشوده مي شود .

١٨. مرد متولد خرداد علاقه دارد كه مرموز جلوه كند و چندگانگي خلقي و روحي او نيز ناشي از همين رمز و راز است . كساني كه با او سر و كار دارند ، هميشه گيج و سر در گم هستند كه ميل باطني و عقايد پنهاني او از چه قرار است .

١٩. بسياري از مردها تا آخر عمر بچه مادر خود باقي مي مانند و سعي ميكنند همسرشان مانند مادرشان باشد ، بخصوص مردان متولد تير .

٢٠. بسياري از مرد ها ظاهر پر اخمي دارند ، اما در حقيقت قلبي نرم و رئوف در سينه شان مي تپد . فقط كافي است راه ورود به آن را پيدا كرد .

٢١. زماني كه مردها با مشكلي مواجه مي شوند يا قلب شان جريحه دار شود ، معمولا" به داخل لاك خود فرو مي روند و با كسي حرف نمي زنند ، شايد روزنامه بخوانند و جلوي تلويزيون ساعت ها بنشينند شايد هم در اتاق را به روي خود ببندند . لاك تنهايي و كنج عزلت شان جايي است كه نه تنها خود را از گزند ديگران در امان مي بينند ، بلكه مي توانند خويشتن را از افكار و احساسات ناراحت كننده خود نيز دور كنند . در چنين حالتي براي فهميدن موضوع شتاب به خرج ندهيد و با سوالات پياپي ذهن آنها را به هم نريزيد ، به آنها فرصت دهيد موضوعات را در ذهن خود حل و فصل كنند و بعد با شما صحبت كنند .



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۲۷ ] [ احد احدي ]

افراد‌ از روي رنگ چشم، گزينه جد‌يد‌ي است كه د‌ر روابط انساني بي‌تاثير نبود‌ه و چنانچه د‌رست به كار
رود‌، مشكلات زياد‌ي را حل خواهد‌ كرد‌. مطلب زير كه توسط يكي از انجمن‌هاي اينترنتي عربي منتشر شد‌ه است، به بررسي انواع رنگ چشم و شخصيت د‌ارند‌گان آن مي‌پرد‌ازد‌.


رنگ چشم سبز
رنگ چشم سبز، نشان د‌هند‌ه آن است كه صاحبان آن، شخصيتي قوي و اراد‌ه‌اي بالا د‌ارند‌. د‌ر تصميم‌گيري‌ها، خيلي محكم عمل مي‌كنند‌ و تا حد‌ي خود‌ راي و مغرور نيز هستند‌. اين افراد‌، اعتماد‌ به نفس بالايي د‌ارند‌ و تا آخرين توان خود‌ به د‌يگران كمك مي‌كنند‌.
رنگ چشم آبي
د‌ارند‌گان چشم‌هاي آبي، د‌اراي نگاهي عميق هستند‌ و شخصيتي حساس د‌ارند‌. اين افراد‌ به راحتي فكر و نظر خود‌ را به د‌يگران تحميل مي‌كنند‌.
رنگ چشم مشكي
صاحبان چشمان مشكي، انسان‌هايي رويايي هستند‌ كه د‌ر فضاي شاعرانه‌اي زند‌گي مي‌كنند‌ و همچنين بسيار د‌ست و د‌ل باز هستند‌. بسيار سعي مي‌كنند‌ با هر چه د‌ارند‌ به د‌يگران كمك كنند‌. اين افراد‌ همچنين د‌اراي خلق و خوي اجتماعي و احساسات ظريف هستند‌.
رنگ چشم قهوه‌اي
چشم قهوه‌اي، سمبل مهرباني و محبت است و هر چه تيره‌تر باشد‌ مهر و محبت صاحبش بيشتر است. چشم قهوه‌اي‌ها، بسيار خونسرد‌ند‌ و هرچه را كه مي‌خواهند‌ به راحتي تصاحب مي‌كنند‌.
رنگ چشم خاكستري
صاحبان چشم‌هاي خاكستري، د‌و د‌سته هستند‌. يا از شخصيتي آرام برخورد‌ارند‌ و يا شخصيتي عصبي و انقلابي د‌ارند‌، ولي د‌ر مجموع انسان‌هايي سرسخت و سنگين د‌ل هستند‌.
رنگ چشم عسلي
با وجود‌ اينكه چشم ‌عسلي‌ها، انسان‌هايي خوش قلب هستند‌ ولي با د‌يگران صريح نيستند‌. اين افراد‌ هميشه به د‌نبال د‌وست مي‌گرد‌ند‌. چشم عسلي‌ها معمولاً از كود‌كي روي پاي خود‌ مي‌ايستند‌ و د‌وست ند‌ارند‌ به د‌يگران تكيه كنند‌. 



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۲۶ ] [ احد احدي ]

هفت روش ابراز علاقه به فرزندان

فرزندان ما مهم ترين ارثيه در جهان هستند و عشق ما نسبت به كودكانمان با اهميت ترين ارثيه ما براي آن ها محسوب مي شود. اين هفت روش به فرزندان ما كمك مي كند تا زندگي آينده خود را محكم تر بنا كنند.

1- زماني را با كودكان خود بگذرانيد.

زمان بهترين هديه اي است كه مي توانيم به كودكان خود تقديم كنيم.

اين با هم بودن باعث مي شود احساسات، فعاليت ها و اعتقادات را با يكديگر مبادله كنيم. با اين كار فرزندانمان ارتباط برقرار كردن و گفت و گو كردن با ديگران را مي آموزند و به طور حتم از لحاظ ارتباطات اجتماعي پيشرفت مي كنند. به كودكان خود كمك كنيد تا روش هاي جديدي خلق كرده و آنها را در كنار خانواده خود تجربه كنند و لذت ببرند.

2- الگويي براي فرزندان خود باشيد.


رفتار ما بيش از گفتارمان فرزندان را تحت تاثير قرار مي دهد. ما قهرمان دنياي آنها هستيم.



3- به حرف هاي فرزندان خود گوش دهيد.

پيغام هاي كودكان هديه هاي با ارزشي هستند. زماني كه مشتاقانه به حرف هاي آنها گوش مي دهيم اعتماد به نفس كوكان خود را تقويت مي كنيم.

هنگامي كه با كودكان خود هستيد هم سطح آنها باشيد و با تمام وجود به آنها گوش دهيد.

احساسات و حالات زيباي آنها از طريق چشم هايشان بيان مي شود اگر ما به حرف هاي آنها دقت كنيم كودكانمان نيز به سخنان ما عميقاً و با تمام وجود، گوش مي دهند.

4- شيوه تربيتي مناسبي براي كودكان خود در نظر بگيريد.

فرزندان ما بايد بياموزند كه در مقابل كارها و انتخاب هايشان پاسخگو باشند. آنها بايد بدانند كه با كارهاي آزاردهنده آنها مخالفت مي شود اما والدين هميشه به آنها عشق مي ورزند.

5- كودكان خود را تشويق كنيد.

كلمه هاي اميدبخش و تشويق آميز، اعتماد به نفس را به كودكان هديه مي دهد. موفقيت ها و استعدادهاي كودكان خود را به زبان بياوريد.

زماني كه فرزندانتان كار مهمي انجام مي دهند حتماً به آنها بگوييد كه موفق بوده اند.

كودكان ما احتياج دارند، بدانند كه اميدها و آرزوهاي آنها رادرك مي كنيم و به طور حتم حامي آنها هستيم.

فرزندانتان را تشويق كنيد تا از لحاظ روحي و معنوي رشد كنند تا زندگي متعادلي داشته باشند.

6- تجربه هاي خود را با كودكانتان تقسيم كنيد.

هر كدام از ما داستان هاي ارزشمندي براي گفتن داريم. اين داستان ها مشخص مي كنند كه عكس العمل ما در مقابل اين حوادث، زندگي كنوني ما را به وجود آورده است.

با تجارب خود مي توانيم كودكان مان را راهنمايي كنيم. شايد روي فرزندان شما نيز با بعضي از شرايطي كه براي شما پيش آمده، روبه رو شوند و به طور حتم از تجارب شما بهره مي گيرند و از اشتباهات دوري مي كنند.

فرزندان ما در زندگي احتياج به الگويي دارند تا آن را سرمشق خود قرار دهند. ارزش هاي وجودي را به طور عملي به فرزندان خود آموزش دهيد. اشتباه هاي خود را قبول كرده و عذرخواهي كنيد.


7- به فرزندان خود بي قيد و شرط عشق بورزيد.

عشق هديه بي چون و چراست. به كوكان خود نشان دهيد كه آنها را در هر شرايطي دوست داريد و حمايتشان مي كنيد. در اين صورت آنها هنگام سختي ها و مشكلات با آرامش و احساس امنيت به شما پناه مي آورند.

فرزندان شما براي تصميم گيري و تجربه موارد جديد نياز دارند كه آزاد باشند. آنها بايد بياموزند كه در زندگي مسوولتي پذير و مقاوم باشند.

آنها اجازه دارند شكست بخورند و يا پيروز شوند بدون اين كه قضاوتي در مورد آنها صورت گيرد. اگر همه نيازها، اميدها و انتظارات فرزندان خود را در يك كلمه خلاصه كنيم، آن كلمه عشق است.



ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ مهر ۱۳۹۹ ] [ ۱۲:۳۹:۲۶ ] [ احد احدي ]
[ ۱ ][ ۲ ][ ۳ ][ ۴ ][ ۵ ][ ۶ ][ ۷ ][ ۸ ][ ۹ ][ ۱۰ ][ ۱۱ ][ ۱۲ ][ ۱۳ ][ ۱۴ ][ ۱۵ ][ ۱۶ ][ ۱۷ ][ ۱۸ ]
.: Weblog Themes By 123blog :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
موضوعي ثبت نشده است
نظرسنجی
[#VoteTitle#]
[#VTITLE#]
     نتیجه
لینک های تبادلی
تبادل لینک اتوماتیک
لینک :
خبرنامه
عضویت   لغو عضویت
امکانات وب